دوشنبه ۱۱ تير
|
|
از سر کوی تو با دیده ی گریان گذرم
|
|
|
|
|
به نام او كه روشني بخش جان است
مي خندم به ياد تو كه مرا مي گرياند
مي گريم به ياد من كه تو
|
|
|
|
|
فراموش کردنت سخته( یصعب علی انساک )
|
|
|
|
|
مي روم آن جا كه پا همراه نيست
|
|
|
|
|
آموزگار کلاس درس علوم
هی می گفت:
بچه ها تو آسمون هوا هست
تو زمین هوا هست
زیر زمین هوا هس
|
|
|
|
|
نرم نرمک
جریان می گیرد باز
هوس رنگ در انگیزه ی سبزینه ی
|
|
|
|
|
اگر یکدم ببینم من نگاه همچو ماهت را
برآن باشم که از سویش بیابم سوی راهت را
|
|
|
|
|
تو رو می کشم عزیزم روی بوم خاطراتم/دورچین عکس قشنگت گل بوسه من می چینم...
|
|
|
|
|
تنها عاشق ترین واژه دنیا است . ...
|
|
|
|
|
از دور، چهره اش پیداست
خسته است و پر درد، از گامهایش پیداست
|
|
|
|
|
دست ها
خالی تر از لب ها
لب ها تشنه تر از چشمه
|
|
|
|
|
از غم دلم خونین شده ای روزگار
گر یارنیاید سر گذارم بی قرار
فردا اگر نامه خوانان بر م
|
|
|
|
|
هیچ تشکی روی بند آویزون نبود!
|
|
|
|
|
تو همونی که میگفتی،پا به پات میام همیشه
پس چرا رفتی نموندی؟زندگی بی تو نمیشه
|
|
|
|
|
با نگاه مستت ،دوباره بدل آشوب میکنی
رقص کنان به مجلس وعظ، پایکوب میکنی
من خراب کجا و همت شیخ ن
|
|
|
|
|
گل سرخم بیا درمان من باش...
گل سرخم بیا درمان من باش
شبی حیران و سرگردان من باش
|
|
|
|
|
وقتی آدمها هرزگی میکنند
کثیف میگذرند روزها
|
|
|
|
|
هنوز از پا ننشستم اسم من هنوز یه مرده /توی این دود تباهی خنده هام ازروی درده
|
|
|
|
|
ناکجاآباد
بدآنجا که رسیدی از هر پرنده ای که سراغ مرا بگیری نغمه بی روح مرا
بگوشت
|
|
|
|
|
(( آدمیت))
آدمی اشرف مخلوق خداست
|
|
|
|
|
و رمزِ شب را
پاسبانیم !
برای همدیگر,
تا دست نَخورد باکره ی وجودمان...
|
|
|
|
|
دل شکسته ی آینه
خیره به مردمک تیره ؛
با چهره ای خط خطی در غبار انکار !
و دلدادگی دلی با دل
|
|
|
|
|
شنیده ام که :
"خواهران پیشانی سفیدوتسبیح به پا
ولوتی منش
|
|
|
|
|
سه رباعی به احترام خدمت سربازی
|
|
|
|
|
شهر به شهر گشتم
لاله ای زیباتر
و شقایقی عاشق تر
چون تو ندیدم
ای عشق من " آبادان "...
|
|
|
|
|
از بدو خلقت در دل ما طرفه داغیست
ما دائم الخمریم اگر عباس ساقیست...
|
|
|
|
|
این منم ! مستأجرم ، شهریورم را یاد کرد ...
|
|
|
|
|
دوباره نقش بست
ماهی که مشوش شد
از پرتاب سنگ دختری تنها
|
|
|
|
|
گر ابر شـوی مـن آسمان خواهم شد
گر نهــــر شــوی آب روان خواهم شد
|
|
|
|
|
یک جا
بند نمی شود
هرزه ایست
این عشق
|
|
|
|
|
آی ابر سرگردان
کجاست
چشمه باران ؟
|
|
|
|
|
خدایا نمی دانم وصف عالم را چه گویم
از درک تنگ خویش گویم
یا که از وصل ننگ خویش
|
|
|
|
|
پرنده چاهم ..................
|
|
|
|
|
آدمیت
آدمی اشرف مخلوق خداست
|
|
|
|
|
دروغهای شاخدارت
چشمانم را از حدقه در آورد
|
|
|
|
|
خوب یادم وقتی که تو / گفتی ازم بدت میاد
گفتی برو نمی خوامت / دلت دیگه پیم نیاد
|
|
|
|
|
چه خوش روزی که خوش رویی کمان ساق ابرویی
کمان ساق ابرویی چه خوش روزی که خوش رویی
|
|
|
|
|
امروز هم در اين غزل گفتيم چيز ديگري
عشقت قلم را خسته كرده روي ميز ديگري
پيغام من اين بوده تا ا
|
|
|
|
|
روز را خواهم دید....
آسمان خواهم چید...
|
|
|
|
|
ای خنده صبح
چه حالی می شوی که یک دنیا در کنارت باشم
دیده دریا کنم
با خون غروب
با
|
|
|
|
|
و تو در تقدیرم میمانی ...
|
|
|
|
|
همه می گن جــــــــوونی و هنوز اول این راهی
نمیدونن گره خورده شب و روزم به تنهــــــــایی
|
|
|
|
|
((کنج حسرت))
ای که بر شوق دلم پا می گذاری
زخم هجران بر دل
|
|
|
|
|
چه باشی،چه نباشی،من همونم به هیچ وجه حس من دوتا نمیش
|
|
|
|
|
تو مث نگاه ِبارون/به تن خشک کویری
مث بوسه های شبنم/به لب سرخِ گلایی
میون وحشت صحرا/تو خود ِ خو
|
|
|
|
|
چشمای بارونیم ، هم رنگ ِ پاییزن
شهریور ِ چشمام ، خیلی غم انگیزن
"دنیا گذرگاهه ما رهگذرهاش
|
|
|
|
|
امشب ...؛
یاد آخرین... نگاه زردت را ،..؛
از چشمان شبگردم ...
|
|
|
|
|
گذشت و سالها از عشق بگذشت / نمی دانم کجا و با که هستی
نمي دانم هنوزم خاطرت هست / چگونه در
|
|
|
|
|
روی امواجِ خطوطِ درهمِ پیشانی ام
با کلک هایت بِران تا ساحل مرجانی ام
صومعه ها را برای
|
|
|
|
|
تو نیستی ببینی شبا!بالشم،
چقدر خیسه!دنبال آرامشم
|
|
|
|
|
در حلاوت، مه پریرویانِ شیرازید
واله و شیدا و بی پروا و کفرآمیز
|
|
|
|
|
ظهر تابستان
هنوز سبز سبز
علف های هرز
|
|
|
|
|
می گویند خاک سردی می آورد ...
من هر چه در تو بیتوته کردم
دلم هی گداخته تر شد
|
|
|
|
|
ایــن آخریــــن ترانمه
به اسم تـــو، برای تــو
|
|
|
|
|
درباره اتفاقاتی که چند وقتیست در سایت رخ داده
|
|
|
|
|
خسته تر از انم که بیدارم کنی
خاکی تر از انم که پیدایم کنی......
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«ای وطن درآغوش ام گیر»
برای اینکه مرایادکنی
کوچ خواهم کرد
وروح
|
|
|
|
|
نامــه 6341 از ســری نامــه های بارونی " زِلفِشِــه "
|
|
|
|
|
از زبان کودک دور از وطن افغانستانی
کــــــودک آواره از مـــــیهن منم
آمـــده آتش زده در
|
|
|
|
|
بسم الله
الله الله ز چشمان تو
تیرگی چاه زنخدان تو
|
|
|
|
|
بسكه شد چشم دلم چشم به راه تو ولي
حل شدم در طلب چشم سياه تو ولي
|
|
|
|
|
جان من با من بمان ای خلوت یلدای مست
جام را با من
|
|
|
|
|
بسکه انسان ها نقاب دلفریبی ساختند
از تمام دوستان اینک
|
|
|
|
|
هر دم نسیمی دری را وا می کند
فریاد های بی صدا غوغا می کند . . .
|
|
|
|
|
این که خود را بجای قالی گذاشتن و ...
|
|
|
|
|
در این سیه چرده شب
در این غربتکده
این ویرانه ی خموش
در این بغض اندوهناک نفرین ش
|
|
|
مجموع ۱۲۵۰۸۸ پست فعال در ۱۵۶۴ صفحه |