دوشنبه ۵ آذر
اشعار دفتر شعرِ سکوت سپید شاعر وحید جوادی دافساری
|
|
دنیای سرخ من به سخاوت دچار نیست
تا آخرین سکوت دلت اعتصاب کن....
|
|
|
|
|
انگار جنگ واژه در اندیشه ام بود...
|
|
|
|
|
های جنگل بان !!!
واژه ای انگار.....
|
|
|
|
|
تقدیم به فلسطین همیشه آزاد....
قسم به قطره خون روی صحن سیمانی
قسم به آیه بی اعتبار شیطانی
....
|
|
|
|
|
یلدای غصه های مرا صبح چاره باش
چون مرهمی عمیق بر این قل�
|
|
|
|
|
شب تا مزار ِ صبح ، به قلبم صعود کن
در التهاب ِ سرخ ِ دل ِ من ، نمود کن
|
|
|
|
|
چندی است دگر دوروبرم هیچ کسی نیست
انگار که بر جان نحیفم ، نفـــــــسی نیست
این باغ که روزی
|
|
|
|
|
چشمای بارونیم ، هم رنگ ِ پاییزن
شهریور ِ چشمام ، خیلی غم انگیزن
"دنیا گذرگاهه ما رهگذرهاش
|
|
|
|
|
بر مزار ِ بودنم ، زار ، زار می زنم غنچه های غصّه را بر مزار می زنم بر طناب ِ لوده گی ، پیچ
|
|
|
|
|
ای که شعرت روح آدم را مطهر می کند قصه دلجویی ات با عشق محشر می کند چند روزی هست بر خوان تو
|
|
|
|
|
ملولم , سخت مي لولم در اين محلول ِدنيايي و مي دانم كه خواهم خورد , روزي گول ِ دنيايي
ا
|
|
|
|
|
تنهایی ام را با سرودت جشن می گیرم تشویش را با دیر و زود
|
|
|