ممنونم از نقشی ، که آفریدی تو
میلاد ِقلبم رو ، اینجا کشیدی تو
دنیامو با حسی خوب آشنا کردی
با واژه های ناب من رو رها کردی
میدونم این خونه جای ِ دل ِمن نیست
باید برم اما ، یارای رفتن نیست
چشمای بارونیم ، هم رنگ ِ پاییزن
شهریور ِ چشمام ، خیلی غم انگیزن
بازم هوای ِ تو ، توو کوچه می پیچه
ایکاش می دیدی بی تو دلم هیچه...
مرداد ِ قلب ِ تو گرمی ِ خونه ام شد
ایثارو یادم داد ، امید ِ جونم شد
بارون نمناک و رگبار ِ احساسِت
لبخند ِ آرووم و عطر ِ گل ِ یاسِت
با خاطرات ِ تو ، من جشن می گیرم
تکراریه اما : "من بی تو می میرم"
"دنیا گذرگاهه ما رهگذرهاشیم
تا فرصتی داریم غمخوار هم باشیم"
==================================
پ.ن :
میلاد را
در پستوی تفکر
مرگ را
در ژرفای تعمق
مهربانی را
در تکاپوی ترحم
و دنیا را
در انعکاس تغیر
....
نمیدانم؟!
شاید هنوز،
نیافتم....
==================================
وحید جوادی دافساری
هجدهم شهریورنودودو- سالروزسی و پنج سالگی ام...
==================================