شب تا مزار ِ صبح ، به قلبم صعود کن
در التهاب ِ سرخ ِ دل ِ من ، نمود کن
من جنس ِ هیزمم و تو از جنس ِ آتشی
این شاخه های خشک ِ تنم را تو دود کن
انگار انتظار ِ تو دردی دوا نکرد...!!!
کمتر به چشم منتظرم دیر و زود کن
من بر تمام زندگی و تو به یک نگاه
بر این قمار ِ باختنم نیز سود کن
آنجا که شرع دیده ببندد به روی عشق
باز اقتدا به مُلحد و گبر و جهود کن
غم ناله های سینهء غمدیده ام ببین
بر غـُصه های قلب غمینم سجود کن
می بافم از بهار به پاییز ،فصل را
تو اندکی درنگ، دراین تار و پود کن
سیمرغ ِ عشق ، بال و پرش را شکسته اند
جایی که بال نیست ، تو فکر فرود کن
من در حصار خستگی ام سخت مُرده ام
تو نوحه های شاد برایم سرود کن
من تا رسیدنت به شب تیره می رسم
شب تا مزار ِ صبح ، به قلبم صعود کن
==========================
درود بر اساتید بزرگوارم
که قلبی دریایی و بیکران دارند و از اندیشه بزرگشان همیشه درس می گیرم
کوچک همه اهالی وادی ناب ِ شعر ناب
==========================
وحید جوادی دافساری بیست و سوم آذر نودودو