سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 24 دی 1403
    14 رجب 1446
      Monday 13 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        كسي كه واعظي دروني نداشته باشد ، موعظه هاي مردم سودي به او نمي رساند. امام محمد باقر(ع)

        دوشنبه ۲۴ دی

        حضرت سوسک

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ تير ۱۴۰۳ ۰۲:۰۳ شماره ثبت ۱۳۰۹۲۲
          بازدید : ۱۱۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        حضرت سوسک💎


        امشب عددی سوسک از اینور شده رد ، خانه بهم ریخت
        اسبـاب و اثاثیه و ، آذوقــهٔ کاشـانه بهم ریخت


        با جیغِ بنفشی همه سرها به همان سمت صدا رفت
        افکار همه باالخص آن هیبتِ مردانه به ریخت


        انگار شبیخون زده دشمن ، وسطِ مجلسِ شادی !
        شیپورِ مهیبی سر و پا،دست و دل و شانه بهم ریخت


        فریاد و هوار از همه جا رفت هوا ، اهلِ محل هم ؛
        با چوب و چماق آمده و بساطِ سامانه بهم ریخت


        یک لشگرِ آماده ، ردیف آمده با کفش و ملاقه
        دیوار و در و پنچره و ، پیلهٔ پروانه بهم ریخت


        هم گربه و هم جوجه پریدند ، سرِ شاخه درختی
        طوفان شد و آرامشِ گنجشگ و پَر و لانه بهم ریخت


        آنقدر فضا ریخت بهم از ، قدمِ سوسکِ بدبخت ؛
        اعصاب همه بالاخص آن ساقیِ دیوانه بهم ریخت


        مانندِ کلافی که سرش گُم شده ، آشوب بپا شد
        مهمانی و همسایگی ، آرامشِ دردانه بهم ریخت


        از ترسِ خود آن سوسکِ زیبا به هوا خاست و دررفت
        یکبارِ دگر جام شراب و ، خُم و پیمانه بهم ریخت


        لطفا بگذارید رود راه خودش را ، شب و هم روز
        دیدی که چطور آن همه حالِ خوش و مستانه بهم ریخت !


        با "پونه" هم آرامشِ اعصاب کسی جور نگردید
        آخر به تبانی صفِ این قصه و افسانه بهم ریخت




        افسانه_احمدی_پونه

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۳ ۱۳:۲۵
        درود بانو
        دلنشین و زیباست
        متفاوت دستمریزاد
        شانس آوردیم سوسک بود
        اگر موش جولان میداد
        کار خانم ها به اورژانس کشیده میشد خندانک
        شاهزاده خانوم
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۳ ۱۶:۲۴
        هر چند دوست ندارم کسی اسمش رو هم پیشم بیاره ولی تا ته شعرتون رفتم... خندانک
        قشنگ بود خندانک
        درود بر پونه خانوم عزیز خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۳ ۰۹:۱۳
        درود بر پونه بانوی شعر ناب..
        چه شعر جالب و زیبایی..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۳ ۱۴:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        جالب بود جالب بود
        شعر متفاوتی سرودید و خلاقانه
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۳ ۱۹:۴۱
        سلام وارادت
        به شاعر وهنرمند بزرگوار
        همیشه قلمتان وزین نویساباد
        موفق پیروزوبرقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1