سه شنبه ۱۲ فروردين
اشعار دفتر شعرِ خاکستر شاعر محمدکرمی
|
|
(غوغا)
چه می شود
شب تنهای من
با بوی تو آغشته شود
|
|
|
|
|
مه رگ
نه بوونی هه ناسه نیه
ئاسمانی بی بالنده
مه رگه
|
|
|
|
|
تو که رفتی
باگریه هایم
سوزو سازی ساز کردم
|
|
|
|
|
من ازهمان اولین روزها
زبان که گشودم، آب بود
|
|
|
|
|
نقش پرنده دارد
خاطرات آسمان
تو نیز در خاطرم
جا خوش کرده ای
|
|
|
|
|
باران کجایی
دلم تنگ تنگ برایت
گم شده جای پایت
|
|
|
|
|
گرچه
زمستان است
کوچه ی ما
روزی دو بار بهار می شود
|
|
|
|
|
آموزگار کلاس درس علوم
هی می گفت:
بچه ها تو آسمون هوا هست
|
|
|
|
|
همسفر با گذر ثانیه ها
دور شدن از تو چه سخت است
|
|
|
|
|
امشب
ماه نزدیک است و من تنها
غزل دردهایم را برایش خواهم خواند
|
|
|
|
|
باران کجایی
دلم تنگ تنگ برایت
گم شده جای پایت
|
|
|
|
|
گرچه
زمستان است
کوچه ی ما،
روزی دوبار
بهار می شود
وقتی که می آییی
وقتی که می رو
|
|
|
|
|
در این پژمرده ایام نه به کام
خنده ی گل
چندیست افسانه شده است
|
|
|
|
|
سالهاست
بر پلاس کهنه ی تنهایی
انتظار پینه می بندم
|
|
|
|
|
دیروز
که تو رفتی
پشت پایت،
چیزی نگذشت
قلب پنجره ترک برداشت
|
|
|
|
|
اینجا...
همیشه یک چیز کم است
|
|
|
|
|
زنگ آخربود
درس حساب داشتیم
معلم گفت: تساوی
گفتم به چه معناست؟
|
|
|
|
|
همیشه
چشم من و پلک پنجره
خیس تنهائیست
|
|
|
|
|
آموزگار کلاس درس علوم
هی می گفت:
بچه ها تو آسمون هوا هست
تو زمین هوا هست
زیر زمین هوا هس
|
|
|
|
|
در این سیه چرده شب
در این غربتکده
این ویرانه ی خموش
در این بغض اندوهناک نفرین ش
|
|
|