جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ روزها شاعر سارا مشیری
|
|
کسی نفهمید طلوع زیبای صبح از چه بود
وقتی چون شب شکستم تا سپیده دمید
|
|
|
|
|
مدام بر زندگی خط واهی میکشم
دفتر مشق دلم را پر زآهی میکشم
میکنم پاره تمام صفحه های خط خطی
|
|
|
|
|
خدایا قلب من در سینه ماتم میزد بر طبل غم
|
|
|
|
|
دلم هوای تو کرده، امشب چه داغونم
تو هم به یاد منی اینطور پریشونم؟..
|
|
|
|
|
زندگی مثل یک سوزن در تارو پودم فرو میرود
گاهی لبانم را ب خنده می دوزد
تا هنرش ب هدر
|
|
|
|
|
آخه دنیا که همش روی یه چرخ نیست
یه روزم چرخ ِ فلک ِما میشه بیست
خدایی که خودش عشقو آ
|
|
|
|
|
بدرود اهالی شعر نابــ...دیگه حس نوشتن نیست...
|
|
|
|
|
خدایا قلبم از آن تو
یکبار هم
در کنار من باش
شاید که آدم شد
این مخلوق گلی
........
|
|
|
|
|
شبی که دلم به دام توافتاد
به پای چشم حجاب تو افتاد
شبی که نور چشمان ایمانت
به
|
|
|
|
|
یا آقا جون یا رضا (ع) جون
منو ببند به زنجیرت
دلم میخواد ، دلم می خواد
کبوتر حرم ب
|
|
|
|
|
خواب...
خواب دیدم آسمون می باره ...
من چتری نداشتم اما..
قلبم سکوت
|
|
|
|
|
از غم دلم خونین شده ای روزگار
گر یارنیاید سر گذارم بی قرار
فردا اگر نامه خوانان بر م
|
|
|
|
|
ببار باران که آوازت قشنگ است
دلم گیرو ، نفسهایم به تنگ است
|
|
|
|
|
دوباره شب آمد و محرم شد بر راز
دل تنگ در قفس و چشم اميد باز
آن سبو افتاد و بشکست پاره ي قل
|
|
|
|
|
امشب قلبم گریه میکنه تا سحر .. شاید ببینمت که میایی از در ... بلبل با من میخونه، ترانه ی غ
|
|
|