يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ قلم کوچک من شاعر زهرا جباری (فروردین دخت)
|
|
آی مردم صدای من دارید؟
آی مردم گوش هاتان شنواست؟
|
|
|
|
|
درخت گیسو...بداهه ای کوتاه
|
|
|
|
|
سیاه و سفید شد
تلویزیون رنگی زندگی من
|
|
|
|
|
گر به خدا بسپرم..این دل خود این خودم...
|
|
|
|
|
تا تو داری جان،جانا تست زن!
|
|
|
|
|
و غمی ژرف درون دل من حل شده است...
|
|
|
|
|
******طنز مدرسه ی ما!********
|
|
|
|
|
چند تا بیت منظرن اینجا...تا شاید بخوانیشان...
|
|
|
|
|
*****دوره ی لیلی و مجنون های چینی شده است
|
|
|
|
|
گاهی متنفر می شوم از ساعت....
|
|
|
|
|
من از نهایت شب حرفی نخواهم زد...و نه از نهایت تاریکی
|
|
|
|
|
یه نیم نگاهی هم بینداز به شعر ما!
|
|
|
|
|
این شعر منتظر است تا توسط شما خوانده شود! پس چرا منتظرید؟!کلیک کنید!
|
|
|
|
|
دعوتی به خواندن شعرم!دعوتم را رد نکنی!!!!
|
|
|
|
|
ای کسی که الان داری این متن رو می خونی ! شعر ما را هم بخون!
|
|
|
|
|
********************
********************
********************
********************
|
|
|
|
|
کاش می شد روزی
پشت هر پنجره ای
یک گل مهر بکاریم ولی
............
|
|
|
|
|
قطره ای آمد و این گونه ی من را تر کرد....
|
|
|
|
|
یه شعر کوتاه!...نقد یادتون نره...
|
|
|
|
|
نقد دارم به همه زندگیم!...
|
|
|
|
|
روز را خواهم دید....
آسمان خواهم چید...
|
|
|
|
|
من قانون جدیدی دارم
که خودش
مادر هر قانون جدیدی باشد.....
|
|
|
|
|
من دل به خدای خود نبستم زین بیش چه باشد احمقانه؟
|
|
|
|
|
من ندانم غصه ها کی می رسد آخر به آخر من ندانم حرف ها کی می رسد آخر به آخر من دلم خواهد که باشد
|
|
|