سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 13 تير 1403
    28 ذو الحجة 1445
      Wednesday 3 Jul 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۱۳ تير

        مرد تنها

        شعری از

        غریبه

        از دفتر پرسه های ذهنی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۲ ۱۸:۵۲ شماره ثبت ۱۷۹۲۵
          بازدید : ۲۶۶۵   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        از دور، چهره اش پیداست

        خسته است و پر درد، از گامهایش پیداست

        چند قدم مانده به او... آه ...خستگی از چهره اش هم پیداست

        خط های روزگار بر جبینش آشکار

        شانه هاش افتاده، موهاش آشفته ...چند عدد تار سپید از کنارش پیداست

        گویی انگار، غباری سپید بر سرش نشسته است

        صبر کنید.... این غبار، رد شانه زمان است که بر سرش پیداست

        سرزده آمده بود، باز با روی خوش آمده بود

        دست در دستم گذاشت... آه...دست گرمش لرزان بود

        گفتمش ای مرد، از چه اینگونه شدی

        پس کجاست موی سیات؟ پس کجاست برق نگات؟

        سر به سویم افراشت، چشم در چشمم نهاد

        خیره در چشمش شدم...چشمش انگارگریان بود، دلش انگار پردرد بود

        دست به بازویم کشید، گفت این که میبینی... آشناست؟

        باری دیگر دیدمش، راست می گفتانگار آشناست!!!

        ای خدا، این مرد، چشمش چون من است! چهره اش هم که من است!

        دست بردم سوی او ... گویی این دست هم، دست من است!

        ای خدا این را ببین! این که روبروست انگار آیینه است!

        آن که آن سوست، بازتابی از من است ...آه.. یعنی این منم در انعکاس آینه؟؟؟

        پس چرا اینطور شدم، من چه بودم؟ چه شدم؟

        آن سالهای خوب کجاست؟ آن که بودم، آن کجاست؟؟

        گویی سالهایم گم شده!!!! خاطراتش هم که نیست!!! پس چه بوده؟ چه شده؟

        گویی یادم رفته است!

        میروم از آینه آنطرف تر که نباشد مرد تنهایی دیگر... شاید این بار تو را در کنارم دیدم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0