پنجشنبه ۱۷ خرداد
|
|
سه دقیقه مانده به فردا...
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
مرزِ پایانِ پریشانیِ این مرد شدی
|
|
|
|
|
خواهم که بیایی و بپرسم تو کجایی
کی در ز در خا نه دردم بگشا یی؟
من بانو جهان در کف خود دارم و شادم
|
|
|
|
|
شبی آغوش تنهایی لبالب غرق ماتم بود
|
|
|
|
|
چه شعری سُرایم که شایسته باشد
|
|
|
|
|
۲۰ / 2
غم بادها بر من شده این جان من احمر شده
بس روی زیبا دیدهام این جان من مثمر شده
|
|
|
|
|
بیرحم
درنده
حیواناتی که
فیروزه_سمیعی
|
|
|
|
|
رهایی از منیت.2.روانشناسی
نباشد در رهش من، من، من و من من فنا باشد
نه من من مانده و نى دل، به کی گ
|
|
|
|
|
شرافتم دو چشم تو به دل رساله کردهام
|
|
|
|
|
ترا ، یکریز و یکریز میستایم
تویی که رَبِ مایی
|
|
|
|
|
دیشب دوباره باد پیراهنم را با خود برد
مقدس تر فریاد کشیدم.
پیراهنم از صدای زخم و تازیانه بر تنم لر
|
|
|
|
|
شیرین ترین تکرار زندگی همه ی ما لحظه ایست که برای رسیدن به خدابه خود آ می آییم
وشیرین مثل:چای ونب
|
|
|
|
|
حبِّ علی(ع) و آل او در سینه دارم_با عشقِ مولا اُلفتی دیرینه دارم
|
|
|
|
|
به مزایده گذاشت تمام دارایی ام را
|
|
|
|
|
می روی از من
شبیه درختی که در مرزی روییده
و باد
شاخه هایش را
به کشوری غریب می برد
« صدیقه زیا
|
|
|
|
|
صبح امید منی از پس ابر
من ایوبم و تویی آن کوه صبر
پیِ پروانه شدن میگشتم
شدم آن طعنه ی معروف به گ
|
|
|
|
|
چه آسون می گذشت با تو
چه سخته با خودت تنها
کنار اون که دیگر نیست
بنوشی چای سردت را
|
|
|
|
|
از دور می تابد رخت ، دل را غم هجران بُوَد
کوه از فراق روی تو چون عاشقان گریان بُوَد
|
|
|
|
|
چهار شمع در تیرگی شامگاه
میزدند سوسو دور از هر نگاه
|
|
|
|
|
گل دید که بلبل ز فراقش نالان
با ناز بخندید و رواقش باران
سیل آمد و بشکست کمر مستان را
گل نادم و
|
|
|
|
|
چگونه اوج بگیرم در آسمان و برقصم
به بالِ بسته و زخمی؟وَ یا پری که نمانده؟
|
|
|
|
|
تو که بیزوالی،
همیشه زلالی،
بگو با چه حالی،
به اینجا رسیدی؟
......
|
|
|
|
|
آدم برفی مان آغوش میخواهد،نمی آیی؟
|
|
|
|
|
در انسانیت و عشق ، خدا را دیدم...
|
|
|
|
|
بر دوش اش
نشسته تکلیف
می شوید باران
الفبای کودکی را
|
|
|
|
|
سخت میگیرند مردم دست های نرم را ...
|
|
|
|
|
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
|
|
|
|
|
درون یک عطش گاهی سرابی
می شینه توی حلقت جایِ آبی
|
|
|
|
|
در کنارم هستی
اول و آخر این قصه کجاست
من به آینده و این و حال و هوا مشکوکم
|
|
|
|
|
جایی که یادِ یار، فراموش می شود
گل در میان خار، فراموش می شود
در گفته های مَردُم و رفتارِ حاکمان
|
|
|
|
|
من آن شمعم که میسوزم دمادم رو به پایانم
چنان بادی که در صحرا به هر سویی گریزانم
|
|
|
|
|
چرا بی خودی، بی خود میشوم
|
|
|
|
|
در وصف شهادت محسن حججی ساعتی بعد این کار ترتیب اثر داده شد
قسم به شیعیان حق علی علی شاه تو
شهادت آ
|
|
|
|
|
بگو لبخندت چند وجهی ست که
امان از آفتاب بریده
مریم_گمار
|
|
|
|
|
جمعه ها لحظه انتظار عاشق و معشوقه
جمعه روز سوختن پروانه در شمع معشوقه
|
|
|
|
|
بیا مهدی امام منتظر ای یوسف زهرا
|
|
|
|
|
آن روز
کفشدوزکی
خیالِ پرواز داشت
چشمانِ تو غروبِ دریا شد
به خاطر داری
آن روزِ بهاری را ؟
پیرا
|
|
|
|
|
به رسم زلزله در روز ویرانی بیا فریاد
|
|
|
|
|
برای اینکه باز شیطنت ام گُل بکند ،
دلِ ناسورم یه کم وسوسه میخواد
|
|
|
|
|
✍🏻در برهوت زمان ایستاده ام بر بام اَمرداد، امیدوار و منتظر به ترحم و فضل خداوند،،
|
|
|
|
|
چشم تو دیدم ، دلم خوب گرفتار شده
|
|
|
|
|
من پا برهنه شعر می گویم
که با کفش فقط....
نماز میت می توان خواند
|
|
|
|
|
دگران را همه امید به دنیا باشد
|
|
|
|
|
دیدنت لذت دوباره ی زندگی است
|
|
|
|
|
بنشین روبه روی من زیبا
بنشین زل بزن به چشمانم
زیر لب از خودت بخوان شعری
با ردیف "همیشه میمانم"
.
|
|
|
|
|
رویاهایم را که میبافم
با نگاه به جورابهای سوراخم
سقف خیال بر سرم
آوار میشود!.
|
|
|
|
|
باندم
خودم را
پخش میکنم در زخم سکوت
|
|
|
|
|
آرام ندارد دل و جان بعد از تو
|
|
|
|
|
یادم هست
کودکیام را
میان گندمزار ...
|
|
|
|
|
تو راحت گشتی و احسان نه راحت
|
|
|
|
|
مادرم تاج سرم ، عزیز و دردانه ی من
عشق من مادر من ،روشنی خانه ی من
|
|
|
|
|
علیرغم اینکه دنیایمان درمحاصره ی خانمهاست
|
|
|
|
|
چه شد که در یا ی دل گشتی دست به حلقه ما زدی
رو به کِلبه تاریک ستاره ای به روشنی ماه رضا زد
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی💫
|
|
|
|
|
یادم آمد که دلم بردی و ، بی تاب شدم
|
|
|
|
|
"مسعودفرزاد" درسوک وفقدان صادق هدایت می نویسد:
«شایسته ی همراهی سیمرغ مگس نیست
ماندن حدّ ما بود از
|
|
|
|
|
به نام خالق واژه های ناب
الهی یارب مددی فرما و فریاد رس باش که و جودت برترین و بهترین هدیه است برای
|
|
|
|
|
به پرواز که فکر می کردم
درخت استخوانم بود.
به پرواز که فکر می کردم
حفره هایم از پرنده خالی بود.
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۸۵ پست فعال در ۱۵۵۸ صفحه |