مقصرانِ تباهی
علیرغم اینکه دنیایمان درمحاصره ی خانمهاست
" خورشید خانم و ماه بانو و مامِ وطن "
اما خشونت بیشتر به چشم میخورَد تا احساسات
دنیایمان درگیرِودارِ ضربه های باتومهاست
جای اینکه لبها چو پستههای خندان ،
یکریز عرض اندام کنند ،
دنیایمان جولانگهِ تجسسِ چشمهای ،
همچون بادومهاست
ولگردیِ مان ، آس و پاسِ کوچه خیابون هاست
همه به کار همدیگر کار دارند
اکثراً پاهاست که ناجوانمردانه ، روی دُمهاست
آنچنان اشک هم را در میآوریم که ،
چشمها ، پُر از شُرشُرِ بارونهاست
آنچنان از این شاخه به آن شاخه میپریم که ،
انگار این جنگل ، پُر از بابون هاست
آنچنان جیبهای دیگران را جیب خود میدانیم که ،
دیگر این شهرِ ناسورشده ، پُر از قارونهاست
آنچنان از زیر خطاهایمان بلدیم در برویم که ،
انگار قانون اساسی مان ،
تحت سلطه ی کارخانه دارانِ صابونهاست
کاش میدیدیم همه تفرعن مان ،
غریقِ دریاهای سینه دریده ی ،
موسی ها و هارون هاست
اما وااسفا که دنیایمان پُر از دالونهاست
و دالاندارها ، رئیس اند درمیان اینهمه تاریکی
و کلانترها ز تنبلیِ مفرط ، بدون احساس مسئولیت ،
مگس میپرانند درمیان اینهمه تاریکی
واقعیتِ تراژدیِ شهرما اینست
که شهر، با اینهمه وِلو بودنِ موشهای کثیفِ پُرگناه ،
عرصه ی انواعِ بیماری های روانی و، طاعونهاست
بالاخره اینجا هرکسی دستاندرکارِ تباهی ست
اگرتقصیرِاینها نباشد ، پس مطمئن باش با اونهاست
بهمن بیدقی 1402/5/19