نگو تو از عشق با من
که برام فقط عذابه
این و با اشگام گفتم
به درد ها و غصه ام
به یغضی به چهره ام
به هر چه به ناله و اندو هم هر چه داشتم و دادم
به فاصله ها گفتم
..............
از فریاد من
به خط خون سرخم
میباره غم
با دل دیونم(دیوانه ام) بر روی سنگ قبرم نوشتم
که عشق به من هست به تنهایی مردن
اندوه به اندوه به آسمانم باریدن
به دردها به پشتم شکستن
از دوست و دشمن خنجر خوردن
بر بلندی غم نشسته ام
با چشمای گریونم به تو گفتم
که عشق فقط عذابه
گم شدن در بیابون پر سرابه
به تشنه گی مردن به مهر از مهر
به نرسیدن آرزوها بدون جوابه
عشق هست دوختن و ساختن به لباس غریب آشنا
به تنگ بلور از ماهی کوچولو
به افتادن و شکستن
غم ماهی کوچلو به تنهایی اش دیدند
وبه آرزوش به دریا را ندیدن
تنگ بلور به غم
دیده ماهی کوچلو به غصه مرده
کاش درد های عشق به یک سبد بود
نه به دریایی که بیکرانه
به عشق به دلم حسرتها مانده
شبهام کرده تیره و تاره
آسمانش بی ستاره
اشکهای خسته ام دو باره میریزه به شانه
منم و گریم به بارون
خودم به عشق دیدم نادون
ندیدم به عشق سنگ
به بارون بر سرم میباره
جالب و زیباست