دوشنبه ۶ اسفند
|
آخرین اشعار ناب منصور دادمند
|
به باد گفتم
ناله من یک د ̛ر به همراته
از یک دل مجنونه
به انتظاره
آمدن بهاره
ترانه جدایی به ناله
از این دل دیونه می خونه
شده بی خونه
سر گردونه سر گردونه
آتش به بارون بر سر اونه
اشکاش از دریا خونه
اینو فرزند و از دست داده مادر میدونه
چرا اشکاش از چشمان پرخونه
چرابه غصه ها شده دیونه
ناله ام ازناله یک دلﹺ
دلش به دل گنجشک میمونه
در دلش تنها یک غصه
به یک دونه میتونه بمونه
نه سیلی به دونه در آن بمونه
اشکاش پر دردﹺ
به گفتن اینهمه غصه دیگر بس ﹺ
جام عشق این دیوانه
شده به رنج دیدن پر پیمونه
اینو به ناله میخونه
رقصش در میخونه
آتش زدن هر چی هست میخونه
میسوزه به هر لحظه
به آتش گرفتنش جایی
این دل دیونه نمی تونه بمونه
چرا سر گردونه سر گر دونه
این گنجشک دیونه
گریونه گریونه
نالش هاش شده خسته
دواش تنها مرگه
بسته شدن دفتر عشقﹺ
هوای نفس کشیدنم
شده یک جای کوچیک بسته
نفسم به ترس آمدن به بیرونه
اینو تنها ناله و اشکم میدونه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.