خدایا تومیبینی اینجا فقط
نقابای رنگی قدم می زنند
چراغونیه کوچه های ریا
همه ظاهرا ازتودم میزنند
صداقت پلاکش هم اینجا گمه
جهان جنگلی مملو ازحیله هاست
نمیشناسه آدم دیگه هیچکیو
غریبه کدومه کدوم آشناست؟!
نه رحمی ،نه عشقی، نه شوری، نه شوق
جهنم شده سینه ی آدما
نمیدونم ازچی بگم ازکجا
خودت خوب می بینی اما خدا
در آشوب بی منطق کینه ها
گلوله گرفته گلا روهدف
چه کابوس تلخی شده زندگی
شده جشن کشتن به پا هرطرف
توخودخواهی شاگرداول شدیم
ببین اهل دنیا چه ها می کنند
تومیدون نامردیاجمع شدند
سرعدلو ازتن جدا می کنند
خدایا تموم کن تو این قصه رو
خودت غصه روازدلامون بگیر
دلم می خواد اون حرکت آخرو
نزارتو غمامون بمونیم اسیر
کی آخه به غیرازخودت مهربون
میتونه که درمون دردا بشه
به دست کی میتونه جزتو بگو
گره های کوربشروابشه؟!
به اون نور پنهونِ ازما بگو
بتابه به این روزگارسیاه
دز دردامون رفته بالابیاد
بشه توشب سختیا جون پناه
به مهدی بگو آدما خسته اند
طلوع توتنها غروب غمه
زمین مونده بی صاحب ولحظه ها
پرازرنج ودلتنگی وماتمه
چی میشه که آفتابی شه ماه ما
به این عصر غمگین صفایی بده
به این باورسردشک خورده مون
کمی عطروبوی خدایی بده
**************************
صورتکهای تعمیری
بدجور غوغاکرده اند این روزها
اما دریغ ازذره ای سیرت قشنگ!
نقابها،روزبه روز گرانترمی شوند
و آدمها ارزانتر!
دماغهای فانتزی ،لبهای شتری چشمهای پلنگی
وذاتهایی گرگ مانند!
چه آسان مرد
کودک معصوم اصالت
درباور این جهان چشم وهمچشم کوته بین!
این روزها بایددرآسمانها
به دنبال آدم حسابی بگردیم!
✍️#جمیله_عجم(ب.و)
ودرودبر همراهان عزیزسایت ناب
کسی که انگار حوصله نمیکنه برشعرای من نقدبنویسه
اینه که خودم گفتم یه کم واسه خودم بنویسم وخودمو نقدکنم
ابتداتشکرکنم ازمحبت ومهرومرام همه ی دوستان عزیزی که زحمت کشیدندو چشم رنجه کردندوخواندن ..
🌼شاعردر این ترانه درواقع داره باخدای خودش درددل میکنه ازاینهمه درددنیای امروزکه انگارتمامی هم ندارددیگر پناه برده به خدای خودش واز بی صداقتی ،بیعدالتی،فقر،ظلم ،آدمکشی بی مهری وبی رحمی بشرامروزبا خدای خودش دردل می کندبازبانی شاعرانه ...
وعلت اینکه قالب ترانه راهم انتخاب کرده همین است زبان ترانه صمیمی تره وخودمانی تره وشاعردرترانه آزادانه ترمیتواندحرف بزند.....
🌼این شعراصلا ربطی به هیچ کس یاشخص خاصی ندارد ویک موضوع کلیه برخی دوستان دچارسوبرداشت شده اند متاسفانه وهمین مرابرآن داشت تاچندخطی بنویسم هرچندکه شاعرهیچگاه شعرخودش راتوضیح نمس دهد
بخصوص رمورد سپیددومی کمی حرف دارم ...
اول ازهمه بگم که هیچ انسانی مبرا از گناه ونقص وعیب نیست و گناه شخصی افرادهم تاوقتی به کسب آسیب نرساند به خودش مربوطه وزمانی که بخواهدبه دیگران آسیب بزند بده وشخصی نیست ونمیشود سکوت کرد درمقابلش....
عقایدهرشخص هم همینگونه است تاوقتی به کسی آسیبی نزند قابل احترام است وموضوع این شعرهم ربطی به این چیزاندار
ودوم اینکه من نوعی خودم انسان کاملی نیستم وازهمه گناهکارترم واصلا ادعایی ندارم وازبالانگاه کسی نکرده ام
موضوع موردبحث من دراین شعر اصلا به شخص یااشخاص خاصی ربط ندارد
ویک تلنگرکلی است که به همه وازجمله به خودم زده ام همانطورکه دراین بندفعل سوم شخص جمع وخودخواهی رابه خودمم نسبت داده ام ...
توخودخواهی شاگرداول شدیم
ببین اهل دنیا چه ها می کنند
تومیدون نامردیاجمع شدند
سرعدلو ازتن جدا می کنند...
توخودخواهی وقتی میگم شاگرداول شدیم یعنی نه تنها بقیه بلکه خودم هم هستم وسط این آدما چون خودخواهی مادربیشتر ظلمهاست مادرحسادت کینه دشمنی بی صداقتی ظلم همین غروربیجاوزیاده ازحده
بلاخره نمی توان کتمان وانکارکرد که دنیای امروز وآدمهای امروزی خیلی تغییرکرده اند جنگ وظلم وبدی همیشه بوده اما الان دیگه واقعا زیادشده وسرریزکرده داد همه درآمده
همانطورکه میبینم این روزها چقد دنیاسیاه وپراز فقروفحشا وآدمکشی وبی اعتدالتی است حالا نمیشودگفت که آدم خوبی نیست اما بدیها داره می چربد برخوبیها وروزبه روز آدمها خودخواهتروبی خیال ترمیشوندنسبت به همدیگر
🌼🧊 والبته همانطورکه میدانید آرایه ی غلو درشعر همیشه بوده و هست وشاعربرای نشان دادن اوج وعمق فاجعه درتصاویرشاعرانه اش کمی غلو میکندو موضوع را بیشتروپررنگتر ازآن چیزی که هست نشان میدهد
دردانسانهایی که مستاصل شده اند وتمامی هم انگارندارد وروزبه روزبیشترمیشود ....
🌼♦️درسپیددوم اصلا منظور اعتراض وانتقادبه عملهای زیبایی و یا آرایش وپیرایش نیست ..
اولا که اتفاقا جراحیهای زیبایی اصلا بدنیست وگاهی هم لازمه و صنعت زیبایی یک علم گسترده است که بایدباشد واتفاقا خیلی جاها بدردبخوره ومفید اگر جنبه درمانی زیبایی داشته باشددرحداعتدال واجب هم هست چه بسیارادمهایی که به دلایلی ظاهرشان آسیب دیده ویا نقص دارد وعلم زیبایی به کمکشان آمده ....
جدا ازاینکه به کسی ربطی ندارد ظاهرخودشونه شایداونجوری دوست داشته باشند به کسی ضرری نمیرساند ...
منظورشاعر کلی بودودرموردسیرت شخص خاصی نیست یک برداشت کلی است ازتمام دنیا وآدماش
ازحق نگذریم کینه دشمنی حسادت بیعدالتی آدمکشی داره غوغا میکنه این روزها این قضاوت نیست یک حقیقت تلخه دردنیای امروزما...
منظورشاعراینه که ما انسانهای امروزی آنقدری که به ظواهرمون اهمیت میدیم ودنبال تعییروبروزکردن ظاهروقروفرمونیم به سیرت وادب واخلاقمون اهمیت نمیدیم وهمه چی ظاهروچشم وهمچشمی شده ومسابقه میدهیم که ازهمدیگر درظواهر بهتربرترباشیم ولی اخلاق مرده وروزبه روزداره کمرنگ ترمیشه ...
این همه ظالم و قاتل خوش چهره باظاهر قشنگ وموجه که هرروز دارن دراین دنیاظلم میکنندوبی رحمی وآدم کشی براشون مثل آب خوردن شده مطمانا سیرتشون کثیفه دیگه واین قضاوت نیست یک واقعیته روکش ونقاب انسان فقط برصورتشان دارند ....
مثل موروملخ کنارگوشمون توفلسطین دارند آدم میکشند ولی کک عده ای هم گزیده نمیشه وعده ای هم حتی حمایت میکنند
روزی صدها کودک وزن بچه ی بیگناه داره به دست یک مشت نامرد که ازحیوانها پست ترندو نام انسان رابرخودگذاشته اندکشته می شونددررفح وغزه
ظاهرشان انسان اما ذاتشان گرگ ماننده ومثل گرگ ها می درندوپاره میکنندهمنوعانشان را .....
ویا هزاران نفرازفقرناشی ازتحریمها وبیعدالتیهاو اقدامات خودخواهانه ی عده ای دارن جان میکنند درتمام دنیا ....
وماهم جز اینکه بانوشتن دلمونو خالی کنیم کاردیگه ای ازدستمون برنمیاد انگار....
با آرزوی جهانی عاری ازظلم ، بیعدالتی، فقر، جنگ وخونریزی وکشتار