يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ ساحل آرامش شاعر صدیقه جـُر(ساحل)
|
|
امشب بیا مهمان من تا عشق را احیا کنم
|
|
|
|
|
حزن دلتنگی که می بخشد به آوای غروب؟
کاین چنین دلگیر و محزون است دنیای غروب
|
|
|
|
|
باز آ بیا ای جان من، جان ها همه قربان تو،
|
|
|
|
|
ای عشق اسیرت شده ام من توکجایی
مهرت به دل افتاده و تو باده ی نابی
جایت شده در قلب من ای مونس ج
|
|
|
|
|
پنجشنبه ها حالم چرا یک جور دیگر میشود
|
|
|
|
|
یک خیابان دلهره با کوچه های پر زِ آه
میکند زندان جهانم را مثال پرتگاه
|
|
|
|
|
شبی با تو به خلوت راز ها گفتم به نجوایی
نشستی روبرویم گفتی از عشقم چه شیدایی
|
|
|
|
|
قالی کرمان قشنگ. و دامن چیتت قشنگ
هر دو زیبایند اما این کجا و آن کجا
|
|
|
|
|
هر شبی رابه سحر وصف تو زیبا کردم
دو غزل نذر دو چشمان چو؟ شهلا کردم
|
|
|
|
|
دردهایم را شنیدی بی دوا یی تا به کی؟
مـُردم ازداغ فراقت بی وفایی تا به کی؟
|
|
|
|
|
✍🏻توکه نیستی غم به چالش میکشد، تمام غزل های مرا، با حزن و اندوهی زیاد پریشان و درمانده،
|
|
|
|
|
امشب به یاد وخاطرت ساز میزنم
مضراب شکسته دلم راچه بیتاب میزنم
|
|
|
|
|
دلم گرفته برایت چرا نمیدانی
چرابرای دلم دعا نمیخوانی،
|
|
|
|
|
باز هم امشب انیس قلب زارم میشوی
همنشین خلوت شب های تارم میشوی؟
|
|
|
|
|
دیشب بدیدم ماه هم معشوقه میخواست
از چشم بیدار فلک هنگامه میخواست،،
|
|
|
|
|
✍🏻در این نیزار غم هر نی رادیدم فغان وناله ای دارد،
به ایزد می رسید از دست دل این آه و فریادم،،
|
|
|
|
|
حرف هایی هست که نمی توانم بگویم
شاید روزی آنها را برایت رقصیدم،
|
|
|
|
|
باد در لابلای موهای بلندش پایکوبی میکرد
و دخترک مغرور وتخس شهریور با دامنی چین دار وبلند درزیر نو
|
|
|
|
|
در پشت لبخند تلخ من،
صد هزار غصه پنهان گشته است
آمدم در جمع تان مهمانی ، با مهر وصفا
من بس
|
|
|
|
|
تو بگو بهر من غمزده دلتنگ شدی؟
یا چو من عاشق و دیوانه ی پا بست شدی؟
|
|
|
|
|
امروز هم حال دلم بسیار طوفانیست
ماندم گرفتار واسیر واژه های گنگ
|
|
|
|
|
به نام عشق گذری کن به غزل هایم
تو حرف مرا نخوانده میفهمی
|
|
|
|
|
در سایه ی غروب دلتنگ پنجشنبه چشم
به جا های خالی که نگاه کردن به آنها ذره ذره آتش نهفته ی زبر خاکستر
|
|
|
|
|
✍🏻در برهوت زمان ایستاده ام بر بام اَمرداد، امیدوار و منتظر به ترحم و فضل خداوند،،
|
|
|
|
|
✍🏻از کفر من تا دین تو
یک بند انگشت مانده است،،
یا دل به قلبم میدهی یا خانه را
|
|
|
|
|
خداوندا دلم اعجاز میخواهد
دلم یک جرعه شعر ناب می خواهد
|
|
|
|
|
در بهار دل تو میل به باران دارم، عاشقت گشته ام و شوق فراوان دارم
|
|
|
|
|
ای به رقص آمده با صد دف و نی در جانم
دف و نی چیست که من کف زده میرقصانم
|
|
|
|
|
✍🏻در هیاهویِ ریل صدای فریادم شنیده میشد تو در کدام کوپه نشسته بودی
که هر چه میدویدم تو را پ
|
|
|
|
|
توبگو بهر من غمزده دل تنگ شدی
یا چومن عاشق دیوانه ی پا بست شدی
|
|
|