يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
چون آمدی بپرس از آتش، نشانی ام
|
|
|
|
|
خودت را پنهان کرده ای
در جزیره ای دور افتاده
|
|
|
|
|
نوش داروی غزل درجان من جان من جامانده است
|
|
|
|
|
لحظه ها هر دم گریزانند از من نازنین
|
|
|
|
|
عشق تو آخر مرا رسواي عالم ميكند
|
|
|
|
|
هرگز بر کسی تعظیم نخواهم کرد....
|
|
|
|
|
گذشته ی پر درد
رهایم کردی و بگزاشتی آسوده ام بــا خود
نپنداری که من آسوده ام آلوده ام بـــــا خود
|
|
|
|
|
من فروش آخرین
روزای چشمات نیستم
|
|
|
|
|
غمگینم!
از گریۀ کودکان آن روسپی!
از اسارت اندیشۀ اندیشمند!
و از دریغورزی یک آه، در بساط گدای مرد
|
|
|
|
|
سوخته شد بال کبوتر فریاد
شعله ها در نگهش میمردند
دیده ها در غم او خونین شد
سوی مه پیکر پاکش بردند
|
|
|
|
|
یاد آن روزی که رفتیم پیش یار مهربونی
دست اون و باز گرفتیم ولی دیدنش گناه بود
|
|
|
|
|
و دم تیژ برمت بی دلم کَی
بیمه چی دار هشکه بی سر و پَی
|
|
|
|
|
قهرمان روز ما تا خواب ماست
هر خدا یک شب در محراب ماست
|
|
|
|
|
چگونه ثابت كنم
كه ديگر دوستت ندارم
و لبهايت طعم شكوفه هاي گيلاس ندارد
|
|
|
|
|
میز دنجی کنج کافه ،قهوه و سیگارها
صبح و ظهر و شب همیشه با خیالت بارها
شکیبا شهیدی
سپاس از استاد ف
|
|
|
|
|
آتش پایان دی آوار شد روی سرم
تا ابد دیماه و ماه بهمنم آتش گرفت
|
|
|
|
|
صبح صادق روشنی بخش شب ما میشود
عشق یارم در دلم هر شب هویدا میشود
|
|
|
|
|
بابامگرتونگفتیکهمیخری
یککفشقرمزویکدانهروسری
|
|
|
|
|
یاد تو از خاطرم خواهی نخواهی می رود ..
|
|
|
|
|
انعام جهان دست ز ما بی خبران است
آسایش ما در گرو جور زمان است
آن خانه بدوشان که فناگشته دهرند
|
|
|
|
|
بنگر تو مرا تا مژه ، یکبــار ندانـــــــــــــــــد
یاد آر چنان تا دل افــکار ندانــــــــــــــــ
|
|
|
|
|
آتش نشان شدی که نشانی تو آتشی
شد جانشین،شراره به شیرین و شادمان
|
|
|
|
|
بهترین خاطره ی زندگی سرد منی
|
|
|
|
|
دلسرد شدن از زندگی،نا امیدی،کمبود اعتماد به نفس و از طرفی وابسته شدن به معش.قه ی خود
،طوریکه اون ر
|
|
|
|
|
پلاسکو برای من
یک عکس است
|
|
|
|
|
یک بوسه به بیرق ِ سیاوش زد و رفت
|
|
|
|
|
به زیر تاک ، سایه ، خوشه ی انگور می چسبد
|
|
|
|
|
معجزه یعنی رسیدن در اوج حسرت
|
|
|
|
|
رفته بودم به سفر
تا دلم را به غم دوری تو تنگ کنم
|
|
|
|
|
عشق بازی میکنی با شعله ها
|
|
|
|
|
و زمستان شد
فصل دیوار نویس های عاشق
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
دِ عکس بذار لعنتی ( خطاب به معشوق و در مورد عکس گذاشتن در شبکه اجتماعی تلگرام )
|
|
|
|
|
اولین بار بود حس جنون
داشت حال مرا بهم می زد
|
|
|
|
|
«آيينۀ عشق»
(گزیده:)
...موجی از نگاهت آمد و
بر ژرفای دلم نشست
صدای دلت آمد و
کنار تبشهای قلب
|
|
|
|
|
در سوگ آتش نشان های شهرمان
|
|
|
|
|
بدونتونمیخوابمباباجون
زدوریتچهبیتابمباباجون
|
|
|
|
|
پروانه اي ؛ كه بر سر يك گل نايستي
|
|
|
|
|
وقت اذان یار به خواب آمد شب سحر شد
چشم بر هم زدم دوباره بینمت تلاش بی ثمر شد
|
|
|
|
|
اشک
این مروارید غلتان
فرو می ریزد از چشمان
|
|
|
|
|
بگوازآسمان ازابرازباران
برای من چه آوردی؟؟پرستوجان
|
|
|
|
|
ای شهره در جهان شده با جان فشانی ات
|
|
|
|
|
چشمت نگاهی روشن و پر نور دارد
|
|
|
|
|
در هم کشیدی پلکهای بی زبان را
ازمن گرفتی ناگهان رنگین کمان راا
خون می چکد از چشمهای بیقرارم
دره
|
|
|
|
|
آقا زمن خوردی تو زخم
اما هنوزم بامنی،
من فارغ از یاد توام .
اما تو پیوسته سری ...
دلها همه خس
|
|
|
|
|
تضمین می کند
تعادل شما را،
مرگ
تفاهم ما را،
زندگی
|
|
|
|
|
کجاست جان بابا ، بگو جوانکش سوخت
چگونه میتوان گفت ، چنین خبر به مادر
|
|
|
|
|
یک باربه عمرت شده عاشق شده باشی؟
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
باز هم در لابه لای شعر ها...
در جستجوی کودکی سرگردان...
می نویسم...، بغض ها را
|
|
|
|
|
بار دیگر فکرم به تو می اندیشد...
|
|
|
|
|
در وصف شهر کارچان
20کیلومتری اراک
امروز کوچه هایمان چه کم است
خانه هایش خدایا کی خالی از غم است
|
|
|
|
|
وقتی پدر در زیر آن آوار می میرد
در کنج خانه کودکش صد بار می میرد
|
|
|
|
|
از نسل و سلاله ی سیاوش بودید
خاموشگر خروش آتش بودید
|
|
|
|
|
غزل هایم چه بارانی شد امشب
|
|
|
|
|
ادمک محبت بیرنگ شده بخند...
|
|
|
|
|
یارا چه گویم من بگو ؟، در وصف آن چشمان تو
من مستِ چشم مست و آن ابروی چون کمان تو
جانا بیا ، ج
|
|
|
|
|
انچه که میباید گفت! اما.....
|
|
|
|
|
خیزش زخمی تن فریادها.../دادستاننده زبیدادها...
|
|
|
|
|
روزنه ای رو به تاریکی
شب لای این شب بوها
از پنجره پیداست
اما نه ...
|
|
|
|
|
2
من یک آتش نشانم
من یک آتش نشانم
که می خواهم همکارم را
به زندگی برگردانید
ابراهیم
سنگ
|
|
|
|
|
شب ضجّه های مادرانم را شنیدی؟
مرد و زن این خانه را در درد دیدی؟
وقتی که یک اسطوره در آوار جان داد
|
|
|
|
|
تن های مقدسی خفته در خاک
چشم های همیشه بیدارشان رفته در خواب
قدم های استوارشان که برای یاری می رفت
|
|
|
|
|
تقدیم به ام السادات حضرت زهرا
|
|
|
|
|
از ویتنام قلبت که برگردم.....
|
|
|
|
|
یک شـاعرِ از، خـاطره بیزار بـه جـامـانـد.......
|
|
|
|
|
عمو زنجیرباف !
گلشن وباغت کجاست ؟
زمستونای سرد
آتیش داغت کجاست ؟
|
|
|
|
|
بیائید تنها یکبار عینک عینیت و استدلال را
با فرم سبز به چشمان غیرتتان بگذارید
|
|
|
|
|
زنی از جنس همین پاییزم ...!
با ِتب تند غزل در گیرم
شکیبا_شهیدی
|
|
|
|
|
قلب سخت گل عذاران جمله ویران می شود
سنگ خارا عاقبت مغلوب باران می شود
سوزِ سرمای زمستان است و چن
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |