يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ خواب پروانه شاعر نرگس فتحی زاده(موژان)
|
|
مجنون شبی عاقل شدو
آن عهد خود آسان شکست
لیلا دگر دیوانه شد
هر شب به تاریکی نشست
|
|
|
|
|
امشب به یاد چشمت
پیمانه شد ز دستم
جامی به لب نبردم
ساقی نخورده مستم
|
|
|
|
|
سوخته شد بال کبوتر فریاد
شعله ها در نگهش میمردند
دیده ها در غم او خونین شد
سوی مه پیکر پاکش بردند
|
|
|
|
|
چون تو نخواهد آمد
مردی شبیه خورشید
چون چشمه گشت مهرت
در قلب ما خروشید
|
|
|
|
|
دست دل رو شد و رازش پیدا
همه کس قصه ی او میداند
عاشقی را نتوان انکارش
همچو مه در شب ابری ماند
|
|
|
|
|
برایت مینویسم
از این پاییز و شبها
هنوزم زنده ام من
هنوزم بی تو تنها
|
|
|
|
|
بکن با من مدارا
مرا کن غرق آغوش
صدا کن نام من را
منم پا تا به سر گوش
|
|
|
|
|
ببین مادر غمینم
و دائم اشک ریزم
هنوزم کودک من
صدایم کن عزیزم
|
|
|
|
|
در دام خاطراتت
افتاده ام من ای دوست
دل تنگ تر ز پیشم
داغت به دل چه نیکوست
|
|
|
|
|
شایسته است امشب
من جای تو بخوابم
ای گور سرد و تاریک
افزون کن این عذابم.
|
|
|
|
|
خزان دگر رفت و
به سینه دل شیداست
قلم شکست از غم
و شاعرت"تنها"ست.
|
|
|
|
|
امشب تمام جانم
از عشق گشته شیدا
در سینه قلب عاشق
چون نور مه هویدا
|
|
|
|
|
من آن ماهم که این غم
به یغما برده نورم
به چنگالش اسیر و
ز شادی ها چه دورم
|
|
|
|
|
بوسه هایت طعم نان میدهد و
عطر بر پیراهنت کهنه شراب
سیر کن با تکه نانی تو مرا
مست کن دیوانه ات را
|
|
|
|
|
خاک هم مرا پس میزند
بیخود به تدفینم مکوش
جسمم به آتش افکن و
رویم تو با هیزم بپوش
|
|
|
|
|
در قلب من نشاندی
از هجرتت چه غمها
رفتی و من نشستم
در سوگ تو چه تنها
|
|
|
|
|
تو دستت را بکش بر روی مویم
کنارت من فقط از عشق گویم
تو لمسم کن مرا دیوانه تر کن
تویی باده تویی جا
|
|
|
|
|
نهنگ خفته بر خاک
دیگر نفس ندارد
دریا کنارش اما
او این هوس ندارد
|
|
|
|
|
در من عقابی خفته است
پنهان شده در سینه ام
دائم درونم مپرد
انگار دارد کینه ام
|
|
|
|
|
دیشب به خوابم آمدی
آغوش تو یک خواب بود
آنجا تو با من رو به رو
لمس نگاهت ناب بود
|
|
|