چهارشنبه ۶ فروردين
اشعار دفتر شعرِ گم گشته شاعر فرحناز راسخ
|
|
چوعقابی غم پرواز مرا خواهد کشت
|
|
|
|
|
بی تو باغربت تنهایی و هجران چه کنم
بی تو در خلوت شب های زمستان چه کنم
بی تو در پیچ وخم کوچه ی
|
|
|
|
|
ابلیس را در دل کاشتند و خود ...
|
|
|
|
|
خدا با ماست کنار ما
طاقت بیار
|
|
|
|
|
بيا... قافيه ها رو ساده كن
دارم غزل كم ميارم
|
|
|
|
|
در خانه اگر فرصت دیدار نباشد
از عشق شما عاطفه بیدار نباشد
|
|
|
|
|
بی تو باغربت اندیشه ی هجران چه کنم
بی تو در خلوت شب های زمستان چه کنم
بی تو در پیچ وخم کوچه ی
|
|
|
|
|
غصه غربت شیراز مرا خواهد کشت
چوعقابی غم پرواز مرا خواهد کشت
|
|
|
|
|
در خانه اگرفرصت دیدار نباشد
ازعشق شماعاطفه بیکار نباشد
|
|
|
|
|
آمد بهار , مژده بده عشق را به من
|
|
|
|
|
شعر را مي ستايم و شاعر را؛
شعري كه شعارگونه نباشد
و شاعري كه
تزوير را به تصوير نكشد
و اهريمن ر
|
|
|
|
|
بوى باران
بوى رود
بوى درياى جنوب
حس خوب كودكى
حس بودن در وطن
بوى خوب هيمه هاى سوخته
|
|
|
|
|
من زنم
زني از تبار حوا
زخم خورده از شلاق تاريخ
زني كه بهايش به مردش هست و بس
و گرنه پوچ و بي هو
|
|
|
|
|
گفتى فراموش كن
اما نگفتى چگونه؟!
چگونه فراموش كنم
درس هايى را كه در دبستان تو
آموختم...
و س
|
|
|
|
|
تو مى آيى
هواى خانه خوبتر مى شود
و من...
صميمى تر مى شوم با خودم
تو مى آيى
تو كه من را بلدى
|
|
|
|
|
غريبه ام بين اين آدمك ها
لبخند روى سرشان است
و حساب دودوتا چهارتا در دستانشان
عشق در الت تناسلى
|
|
|
|
|
منى كه در من هست را...
"من" نمى شناسم
از من دور هست...
چقدر طولاني بود
صف زندگي در من
|
|
|
|
|
گفتى فراموش كن
اما نگفتى چگونه؟!
چگونه
|
|
|
|
|
مي پرسي از حوالي احساس؟!
سرد سرد
|
|
|
|
|
قطره اى بودم ببين از لطف تو دريا شدم
|
|
|
|
|
----
(بعداز من زندگى خواهد مٌرد)
وقتى من بميرم
نگاهم نيز خواهد مرد
آن نگاهها كه روز شمارى
|
|
|
|
|
هنوز چشمات پر از شادي...
نگو نيست!
پر از تكرار آبادي...
نگو نيست!
هنوز قلبت پر از خواهش...
نگ
|
|
|
|
|
دشت ها بى شقايق
گلبرگهاى صحرا پرپر
رودتهى از سرود عشق
عشق در لايه هاى زمان محبوس...
و قاصدكه
|
|
|
|
|
در من كتابهايي ست كه با تو هنوز نخوانده ام...
در من بهارهايي ست كه با تو هنوز نديده ام
و زمستان ه
|
|
|
|
|
چگونه ثابت كنم كه ديگر دوستت ندارم
و ...
لبهايت طعم شكوفه هاى گيلاس ندارد
چگونه ثابت كنم كه عشق
|
|
|
|
|
تو كه از راه دور مي آيي
شهر در قحط سالي عشق است
|
|
|
|
|
دل گرفته ام را با دستهايم باز ميكنم
اما باز بسته ميشود!
----
اسم
|
|
|
|
|
چگونه ثابت كنم
كه ديگر دوستت ندارم
و لبهايت طعم شكوفه هاي گيلاس ندارد
|
|
|
|
|
كيستم من
كيستم؟!
هبوطى ازبهشت
بر روى زمين
فرشته اى گم شده
در كهكشان ها
كيستم من؟!
نسيمى خنك
|
|
|
|
|
ساكن شيرازم
اهل نرگسزاران
روزگارم نيك است
من خدايى دارم
كه فقط عشق
فقط نور،فقط
|
|
|
|
|
ساكن شيرازم
اهل نرگسزاران
روزگارم نيك است
من خدايى دارم
كه فقط عشق
فقط نور،فقط شادي
|
|
|
|
|
دگر باره
در خاطره ها قدم زدم
شب بوها را بوييدم
|
|
|
|
|
بغضى كهنه...
به رنگ ارغوان
در فواره هاى بى صداى
|
|
|
|
|
در قايم موشك زندگى
گم شدى...
سال هاست!
----------
درختان پرتقال دلم
در زمستان انار مى دهند
|
|
|
|
|
عشق به آیین خدایی رسید
بارقه ی لطف الهی رسید
بوی خدا م
|
|
|
|
|
در خانه قدح نوشم در شهر چو عابد
رسوای خودم هستم و در جمع چو زاهد
هر جلوه که دارم همه اش فتنه ی
|
|
|
|
|
وقتى مادربود
عشق رنگى بود
بال پروازبلند
خانه لبريزِخدا
خنده ها بوى وفا
خاطرات همه...
مان
|
|
|
|
|
ايرانم ،وطنم
فرزندان ات جاى چشمها دهن مى كارند...
در سر خود موى اسب مى بافند
ونجابت را دور مى ز
|
|
|
|
|
دشت ها بى شقايق
گلبرگهاى صحرا پرپر
رودتهى از سرود عشق
عشق در لايه هاى زمان محبوس...
و قاصدكه
|
|
|
|
|
قاب ها
تصويرها
بى نام
بى نشان
سرود ابدى پرواز...!
---------------------------------------
|
|
|
|
|
يك عمر تلاش
براى خريدِ روسرى سرخ
و اكنون...
درون قاب عك
|
|
|
|
|
باز باران با ترانه
با نگاه عاشقانه
با نداى يك پرنده
كه جدا مانده ز لانه
با صداى كودكانه
مى رو
|
|
|
|
|
باورم كن
در روزهاى كهنه و داغ
يك دلتنگى
دنيايى از غم
در خانه دل
همهمه خورشيد
كُنج غربت
فاصله
|
|
|
|
|
شبی یکباره موجی بر سرم زد
قدم برشامــــــــــــــــــــــــگاه باورم زد
درون فكر و ذهنم معــــبرى
|
|
|
|
|
من جلوه اى از نور حق،در دير غوغا می کنم
دل را براى اهل دل ، تفسیر و معنا می کنم
از یک طرف بیگا
|
|
|
|
|
من عاشقم، من عاشقم تاصبح غوغا می کنم
دل را براى اهل دل ، تفسیر و معنا می کنم
از یک طرف بیگ
|
|
|
|
|
بوى باران
بوى رود
بوى درياى جنوب
حس خوب كودكى
حس بودن در وطن
بوى خوب هيمه هاى سوخته
مهربانى ه
|
|
|
|
|
سالار متين آمد آن يار امين آمد
ساقى بده آن باده يارم چه وزين آمد
|
|
|
|
|
خندان لب وخوش مشرب وخوشخوی.
سرزنده وصاحبدل ونیکوی.
آراسته چون سرو بلندی.
روییده وبنشسته لب جوی.
|
|
|
|
|
چشم انتظارِ
نيمى هيچ.......
از تو....!؟
------------------
دل اسير تو
كاش مى امدى
با تلاوت ب
|
|
|
|
|
---------------------------
قطره اى بودم ببين با لطف تودريا شدم
خاك بودم از ولاى مهر تو والا شدم
|
|
|
|
|
عشق و غرور من تويى ،شعر و شعور من تويى
ذكر و حضور تو منم دولت نور من تويى
|
|
|
|
|
گريه خواهم شد
درخت خواهم خورد
قهقهه مى شوم
عشق مى پاشم
بوسه مى ك
|
|
|
|
|
ميان درختان
دنبال سايه اى
ازتو......!
----------------
در حجم نگاهم
كسى نيست
همه خاطره اند
|
|
|
|
|
دردهايم هر دلى رسوا كند زخم هايم ،بد چه غوغا مى كند
گوش كن اين قصه ى دلتنگى ام
|
|
|
|
|
لرزشى عجيب
فرا مى گيرد
وجودم!
من بيگانه با خود
پر التهاب
جارى در من
همچو گرداب
با سكوت ،پر
|
|
|
|
|
در حجله گاه من....
خسته ...!
همچو مرغى در قفس
نشسته ......
صداى كسى هست ،مرا يارى كند؟!
|
|
|
|
|
در قفس جان اسير
نه روزنه اى به بيرون
نه درى به درون
|
|
|
|
|
با تمام عشق مادرانه تقديم به بابك و فرينازم
|
|
|
|
|
زندگى :تلخ و شيرين
زندگى:رو
پسرى عاشق
زندگى رشد يك گياه است
يا نهالى ....
زندگى بايد كرد با زند
|
|
|
|
|
الھی، مرا به خود وامگذار
رھايم مکن، دستم بگير،
|
|
|
|
|
غرق در ثانيهِ زمان
تهى از نياز
در انديشه پرواز
تا وصال.....
فارغ از زمان و مكان
|
|
|
|
|
هر روز اغازى نو
براى خدا
--------------
پر كشيدم سويش
با اعتماد....
با رهايى ،تسليم و
|
|
|
|
|
لبخند زنان ...
مشتى از نور و
|
|
|
|
|
گريه خواهم شد
درخت خواهم خورد
قهقهه مى شوم
عشق مى پاشم
بوسه مى كارم
ماه سوارى مى كنم
هر دخ
|
|
|
|
|
در پريشان حالى بياد ار.....
سپردن موسى ،موج هاى نيل
در درماندگى :يونس در شكم ماهى
|
|
|
|
|
-------------------------------
خداى من
غريبه است
|
|
|
|
|
دختركى نو رسيده
تازه بالغ
نهالى
پر طراوت
پر صلابت
خيس در احساس رنگين اش
شبى به اميد.....
|
|
|
|
|
ادمها كه بى غمى درد بزرگ خونه تونه ،درد ادمهاى ديگه مره
|
|
|
|
|
به دنبال خود
ان ابى كبود!!!!
كوله بارم پر از
|
|
|
|
|
لطفا نام سراينده و رمز اين شعر را بفرماييد و به حكم قرعه
از يكماه اشتراك رايگان سايت استفاده فرم
|
|
|
|
|
قدم زنان ،زير بيدها
اواز خوانان
و خدا سايه اش را گستراند تا بى نهايت
و همه چيز پر طراوت
اما من؟
|
|
|
|
|
بانوى ايرانم
جارى در زمان ها
دينم نيايش يزدان
|
|
|
|
|
يادش بخير،خونه ى بزرگ پدرى
حياط خونه، پر از جن و پرى
درخت ها،سر به فلك كشيده سرسرى
گنجشك ها و قنا
|
|
|
مجموع ۱۱۰ پست فعال در ۲ صفحه |