شنبه ۲۹ دی
درجه تب ام بالا بود و اين زاده شد ! شعری از فرحناز راسخ
از دفتر گم گشته نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ تير ۱۳۹۴ ۱۵:۳۰ شماره ثبت ۳۸۳۴۳
بازدید : ۵۸۸ | نظرات : ۶۱
|
آخرین اشعار ناب فرحناز راسخ
|
دشت ها بى شقايق
گلبرگهاى صحرا پرپر
رودتهى از سرود عشق
عشق در لايه هاى زمان محبوس...
و قاصدكها خبر چين
شهر پر شد از زاغ و كلاغ
خفاش اواز خوان رهايى...
و جير جيرك ،به فراموشى سپرد سمفونى....
درخت و گل قدم زدن روى اسفالت
بسوى نئشگى هميشگى شان
سنگ مأمن پرنده شد
آسمان خالى شد از قلب
و زمين پس مانده ها را چشيد
تلخ ها روى ميوه ماند
و زبان در عمق ها چسبيد
وانسان پر از من شد
و خدا گم شد در خاك...!
و من در پى قد قامت صلاة
با ولعى قى مانند...
در همهمه اى پر از خالى
با كبوتران سياه بال
سقوط تا ميدان مين...!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.