شنبه ۲۲ ارديبهشت
|
|
او بر نگشت و ماند قصه نا تمام
یک دختری در عشق مردی رهگذر
|
|
|
|
|
من بودم و زندانیِ افکارِ خراب...
جهلِ خودمحوری و تشنه آب...
با نگاهِ تو به خود آمده ام...
|
|
|
|
|
ندید روی تو را و مرا ملامت کرد
همان که گفت: قضاوت نکن... قضاوت کرد
سیاهراه پر از پیچ و تاب زلف ت
|
|
|
|
|
دلتنگ یعنی من که در خود جان سپردم
|
|
|
|
|
دیگر از ظاهر پرستان خسته ام
از سجود بت پرستان خسته ام
|
|
|
|
|
یک نفرشعرِمرامی فهمد...
اوکسی نیست ،بجزسایهٔ سرگردانم
|
|
|
|
|
چه خوش است صبح وسحر، مستی وخواب..
|
|
|
|
|
بگو تا چند موج دیگر، باید اوج بگیرد، سرکوبیِ ساحلِ احساسم؟
|
|
|
|
|
ساعت سه ی ظهر است عمو برق چرا رفت؟
مردک ز حرارت به ابالفضل پزیدیم
|
|
|
|
|
قلبم ترک خورد
شعرم پخش زمین شد
به کمای بی برگشت رفتم...
|
|
|
|
|
نیا باران نیا اینجا زمین است
به جای گل تو باغچه بمب و مین است
|
|
|
|
|
ساز زنبوری و آن صدای نابش
لیو لیو ... لَ لَ ... لیو
|
|
|
|
|
سرزمین خیالم
انتهای قصه ی سپیدِ
عشقی ست ماندگار
آنجا که دلدادگیِ نسیم و رقصِ پروانه های مست
|
|
|
|
|
اي بشر خيره سر2 ،خيره سري تا به كي
كبر و غرور و دغل ، كينه وري تا به كي
در
|
|
|
|
|
مکتب عشق
*******
در مکتب تو ما همه شاگردانیم
خورشید توئی دور تو در گردانیم
تو رخ بنما و چهره م
|
|
|
|
|
کو به کو زِ کوی یاران خسته ام
|
|
|
|
|
روز هایی که ابد گونه میگذرند.
|
|
|
|
|
کی گفته بود آرام باش و درد را دریاب؟
|
|
|
|
|
ازترس هوسبازان این شهر
او مردانه لباس، پوشیده است
|
|
|
|
|
من همان
زنی هستم
شاعر
که ایستاده برای شعرهایم می میرم...
|
|
|
|
|
هرچند با ستاره ها نیز همنشین بودم جویای حال زنده ها هم در زمین بودم
|
|
|
|
|
من نمی دانم کجا مسکن گزیدی مولا؟
|
|
|
|
|
دستم به نوشتن باز رفت
لحظه ای ناخودآگاه یاد زمانه رفت...
|
|
|
|
|
از جوانی ام بیش تر از جوانی
زخم خورده ام
...
|
|
|
|
|
شبهِ زیباییِ تن سانِ تو سیمای خداست
با کمی درک حضورت به فداه آمده ام
|
|
|
|
|
چون نت های فالش
واز ردیف خارج شده
وسر گردان یک آهنگساز بی پروا
که کارش این گونه نواختن است
|
|
|
|
|
کاش دل، به مهر وفا بود
زندگی پر ز مهر صفا بود
|
|
|
|
|
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
|
|
|
|
|
این هوایی شدن
میبرد مرا به قتلگاه
|
|
|
|
|
روزگار
بابَتِ دادن هر چیزی...
|
|
|
|
|
با آنکه بالای سرم، در قفل داشت
وپله
نمی ترسیدم که خیابانی...
|
|
|
|
|
پاییزم
مثه یه پاییز خیـــــــــــلی زرد
همین موقعه ها که میــــــشه
|
|
|
|
|
قدری ببین شب زنده دارم کردهای امشب
|
|
|
|
|
تانیمهشب به یادتوبیدارماندهام
باور نمی کنی توبهساعتنگاهکن
|
|
|
|
|
رفیق لاله داغ است این دل
سرای اشک و آه گرم دارم
ببارم در دیار لاله ی عشق
بدشتِ دیده ابر نرم دارم
|
|
|
|
|
درد آشنا
در کوی تو امشب ببین با پای بی جان آمدم
با یک دل پر حسرت و با اشک دامان آمدم
گشتم خما
|
|
|
|
|
شهلای من بی خواب بود
هم صحبتم همراز شد
|
|
|
|
|
مرا گدائى ِ تو. ، افتخار مى باشد
دل از جدائى ِ تو ، بيقرار مى باشد
|
|
|
|
|
در خواب تو را دیدم و چون غنچه شکفتم!
|
|
|
|
|
با طناب پوسیده ی عدالت
داروغه ی اختلاص گر را
به دار آویختند
|
|
|
|
|
از همون روزی
که با تو
از غم دنیا گفتم
گفت و گوی ساده بود
اما
|
|
|
|
|
بجو راهی به ایرادت ز چاره
|
|
|
|
|
گاهی فراموش می کنم
که جاذبه را دکارت کشف کرد
یا هایدن !
گاهی نمی دانم که
دیشب خوابیده ام یا نه
|
|
|
|
|
همرهی
نازم به غمزه ایکه تو سرو سهی کنی
دل را ز هر چه رنج و مرارت تهی کنی
چندی خبر نمی دهی از فص
|
|
|
|
|
چشمانت
دریایی است شورانگیز
که من در آن غرق می شوم..
|
|
|
|
|
یاد استاد
(منظومه کامل نغمه سیاوش)
****
"به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
|
|
|
|
|
زندگی خم شده در یازه ی بی حوصلگی
|
|
|
|
|
پاراگراف هایی از کتاب صدای پای احساس
|
|
|
|
|
میزند نبض ضعیفی وطنم که چه آرام به حال مردن است
خاک ، این در کهن را مفروش
|
|
|
|
|
دین یولندا جان قویان سردار اسلامه سلام
|
|
|
|
|
گفتم لب تو خواهم
گفتی لبم حرام است
|
|
|
|
|
دانه دانه های زیبای پنبه ایِ برف ، درآن شام
هنوز به خاطرم هست
|
|
|
|
|
روبرویت نشسته ام
لفظ دوستت دارم، از سراسروجودم میچکد
اما جنونِ عشق ، مرا به سکوت وادار میکند
|
|
|
|
|
شيـخ رياكار و تـحت الـحنك1
بستـه كـه بر خلق زَنـَد هـر كلك
هـر كل
|
|
|
|
|
واژه در واژه احساس پریشان شده ای
|
|
|
|
|
اگر من وطن دارم ... چهره شما وطن من است
واگر من خانه دارم ... عشق شما خانه من است!
|
|
|
|
|
وقتی من پشت این دیوار مرز
گریه می کردم
فرمانده فریادم برس
دل که دلتنگ مانده در عهد صلح
|
|
|
|
|
من تمام خویشتن در خویشتن گم کردم و مجنون شدم
چون تو لیلا دیدم اما بخت را آخر شدم، اما چه سود
|
|
|
|
|
امشب کنارم سر بکن تا من غزلخوانت شوم
با من سبویی سر بکش مستانه مستانت شوم
دستت به گردم شانه کن ز
|
|
|
|
|
نان گران یعنی گرسنه بر سر سفره زیاد
روغن و مرغ و تن ماهی به مهمانی باد
بچه های کار خود قربانیان
|
|
|
|
|
از شرر عشق سوز به دل این دلسوخته
|
|
|
|
|
چند وقتیست که مشروب عمل جانم شده است
عمل بی کسی و ورد زبانم شده است
جای پا های کسی بر سر راهم ما
|
|
|
|
|
شب من اینگونه بود که اصلا سحر نداشت
هیچ کسی ازحال وروز من هیچ خبرنداشت
قصه ای عشق من شده داستان چو
|
|
|
|
|
کما
چله نشین خود در خلوت گشتم
بی خبر به مهمانی عرش دعوت گشتم
لب تشنه تر از دریا من درپی ابر
|
|
|
|
|
بر وصیّ ِ خاتـم و منجیِ عـالــم گشته آغــازِ امـامت
غرقِ شادی زین نویدومژده جمع ِشیعیان و عاشقان
|
|
|
|
|
سیلی و کبودی، دَرِ آتش زده بابا
پنهان شده قبرم که به آغوش بقیع است
|
|
|
|
|
در این دنیای خالی از مهر ومحبت
مهر آمده
با مهر بانی اش
|
|
|
|
|
به جای اینکه پاکیزه کنی صورت مسائل را
|
|
|
|
|
رنگ و بو داره این عشق با تو
زندگی میشه عالی
هر جور که باشی میخوام با تو
جات نشه خالی
میدونی که ع
|
|
|
|
|
تو گمشده ای در کهکشان را ه شیری
و
|
|
|
|
|
کُشته یِ تیرِ نگاهت شده ام میدانی
محوِ چشمانِ سیاهت شده ام میدانی
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۸۶ پست فعال در ۱۵۵۰ صفحه |