دوشنبه ۳ دی
اشعار دفتر شعرِ حوصله های هنوز شاعر جلال پراذران
|
|
گاهی فراموش می کنم
که جاذبه را دکارت کشف کرد
یا هایدن !
گاهی نمی دانم که
دیشب خوابیده ام یا نه
|
|
|
|
|
اى كه به ياد روی تو در پشت هر آهى
جان مى درم مانند بغضى در گلوگاهى
در كوچه هاى ساكت وهم غليظ من
|
|
|
|
|
تلخ ترين لبخندهايى كه در ذهن ميدانهاى مين ، هر سرزمينى را مى آزارد .
براى آرشين
______________
|
|
|
|
|
چقدر در حالاحالاهای نبودنت
امروزگار من
پر از فرداهایی ست
که هنوز نرسیده اند
و من همیشه
بوس
|
|
|
|
|
یارى ام كن كه از آوار شب خود برهم
لحظه اى در شب مهتاب تو پا بگذارم
پشت اين وحشت بيدارى بيايم ن
|
|
|
|
|
به خود ، باز می کشاند
مرا ، دست بسته
فراسوی دریای در چشمهایت
نشسته ...
به تو باز می سپار
|
|
|
|
|
جهان ، پر از آوار واژه هاست
و من ، صدا روى لحظه هايم مى ماسد
مثل وقتى که
دارم غزل نمى گويم
|
|
|
|
|
بی شک مرا بسوزان
و خاکستر را
بیت بیت
|
|
|