پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ Toranj شاعر نسرین حسینی
|
|
بغض بی فریاد
نترسانیدم از طوفان پراز امواج خاموشم
سکوتم بانگ فریاد است و باآتش هم آغوشم
سؤا
|
|
|
|
|
"کاوه ی رنجور"
ما پایکوب چکمه های زور هستیم
ما روز و شب در یوغ صد دستور هستیم
ما در حصار سا
|
|
|
|
|
سوگ پدر
پرکشيدى درغمت دل داغ ديد
بى حضورت ازهمه عالم بريد
زندگى بعدازتوديگرپوچ شد
غنچه هاى
|
|
|
|
|
بن بست
یک لحظه بیا چشم ترم را ، تونظر کن
این شام بدون سحرم را، تو نظر کن
حالا که همه پنجره
|
|
|
|
|
"دلیران لر"
چه دیدی تو از مرد ِ مردان لر
از اعجاز مردان میدان لر؟
همانانکه محبوب ایر
|
|
|
|
|
غم پنهان
خوب میدانی اگر دل ز دلم برداری
میشود روز و شب و ثانیه ها اجباری
عشق بی مرز من و بخش
|
|
|
|
|
"پیروز مصاف"
بردار دل از کوشش ِ بی روح اضافی
عمریست که بیهوده چنین گرم ِ طوافی
حق بادل پا
|
|
|
|
|
"بس است..."
هی به منبر نرو ای شیخ ، ندا ممنوع است
فکر خود باش ازاین پس، که خطا ممنوع است
ر
|
|
|
|
|
"مرغ ِ عشق"
در نگاه خیس ِاشکش عاشقی مایوس بود
گرچه این حالت برایش گنگ و نامانوس بود
مدت
|
|
|
|
|
غزل بانو
گرچـه می دیـدم میان حجم رویا خوابتان
روز و شب از بیـقراری می شدم بی تابتان
من همان پ
|
|
|
|
|
شور شیدایی
با سرو عشقت معتکف، افرا نمی خواهم
بی عشق تو زیباترین زیبا نمی خواهم
وقتی تو همنای
|
|
|
|
|
وامّا تو
سرم شوریده وشیدای بالایت وامّا تو
منم افسون آن ناز و تمایشایت ، وامّا تو
تو آن
|
|
|
|
|
ماه صیام
من بوسه از او خواستم و گفت اذان است
گفتم بده بوسه که دلم در هیجان است
گفتاکه دهان بس
|
|
|
|
|
"بارانِ محبت"
بهاران آمد و دل شد ز غم دور
بهار و فصلِ وصل شادی و سور
رسیده فصل حبّ و مر
|
|
|
|
|
"قمارِعشق"
شده آیا که شبی از دل خود دور شوی
برود یار و تو در فاصله رنجور شوی؟
شده گمگشته شب
|
|
|
|
|
"اشک میریزم"
من با غزل هایم شبانه اشک میریزم
بابیت بیتش دانه دانه اشک میریزم
سر فصل شعرم
|
|
|
|
|
پژواک عشق
منم آن ریشه ی در خاک که افلاکم نیست
آن درختم که بجز زخم تبر چاکم نیست
شاخ و برگ پ
|
|
|
|
|
شیدایی
دلی وامانده در اندوه حسرت های یلدایی
سکوتی مانده در آوای وهم آلود تنهایی
نشسته زیر بار
|
|
|
|
|
(مناظره خزان وبهار )
خزان با طعنه گفتا ای بهاران
منم آنکه تورا کرده پریشان
به هر باغی اگر
|
|
|
|
|
"نمی فهمی"
به ساحل خو شدی با آنکه دریا را نمی فهمی
کنار ساحلی آرام و صحرا را نمی فهمی
نزن آ
|
|
|
|
|
قلندر غزل
تویی قلندر غزل ، قسم به واژه های ناب
نقوش بیت بیت تو تمام فصل یک کتاب
تو رود سر
|
|
|
|
|
قربانی نفس
تا کجا می کشدم آفت بی ایمانی
ترس ها دارم از این وسوسه ی شیطانی
در نظر خواهی
|
|
|
|
|
حکم دل
تو بارانی، بزن بر خاک ِ خشک ِ سرد ِ آبادی
که از سرو وصنوبرها بخیزد نغمه ی شادی
بیا ب
|
|
|
|
|
پایتخت عشق
درسکوت بی امان، مطرب نوائی سازکن
همنفس شوبا با نفس هایم، مرا آواز کن
تهمت کافر ش
|
|
|
|
|
شاخ نبات
شب قدری که درآغوش تو کردم سپری
سجده می کرد لبم روی لبت بی سحری
تا لبت مهر نماز است و
|
|
|
|
|
خار تکراری
نمی رسد به سر این انتظار تکراری
نشسته بر دل خونخورده خار تکراری
سوار قایق دم
|
|
|
|
|
نقش اهورایی
کنج اتاقم ، بی تو در زندان تنهایی
شب را سحر کردم به دور از هوی و هر هایی
د
|
|
|
|
|
"تند باد غم"
رفت و از این زندگی سیرم نمود
در جوانی یک شبه پیرم نمود
رفت و با او دلخوشیها
|
|
|
|
|
جاجتگه دل
عاشقت غرق تمناست نمیدانی تو
عشق تو هدیه زیباست نمیدانی تو
زندگی برگ خزانیست چ
|
|
|
|
|
هبوط اشک
به درد می تپد دلم همیشه دل به راه تو
هبوط اشکهای من به درد نابگاه تو
شبیه برف قط
|
|
|
|
|
پرده افکار
تا به کی پنهان شدن در پرده افکار خویش
کی رها میگردم آخر از گران آوار خویش
از
|
|
|
|
|
تصنیف درد
آه ای امید خفته ی دل زیر خاک سرد
آه ای قرار رفته ی یکباره ، پاک مرد
رفتی و خنج
|
|
|
|
|
درد آشنا
در کوی تو امشب ببین با پای بی جان آمدم
با یک دل پر حسرت و با اشک دامان آمدم
گشتم خما
|
|
|
|
|
محض عشق
بیا که بی تو به چشمم همیشه نم دارم
تو را به خانه ی قلب شکسته کم دارم
تمام غصه ی این
|
|
|
|
|
مهرگان
مهر آمد و از مهر جهان سرشار است
از کینه تمام سینه ها بیزار است
خورشید محبت به جهان چ
|
|
|
|
|
مرگ دل
گفتی غزل بانو که سر بر شانه ام بگذار
اما ندانستی سرم را برده ای بردار
تا چند از
|
|
|
|
|
دیوار به دیوار
دلتنگ تو هستم که دلم کرده هوایت
شک نیست، مرا میکشد این درد نهایت
تا چ
|
|
|
|
|
فصل نگاه
نفسم هستی و بی تو نفسی نیست مرا
ای همه هستی من جزتوکسی نیست مرا
زلف پُرچین تو چون سل
|
|
|
|
|
"غروب غم انگیر"
خزیده بود میان هزار فکر و خیال
سکوت ممتد خود را دوباره می کاوید
دران غروب غم ان
|
|
|
|
|
"فنجانِ تغزل"
رفتی،جهانم بی تو دیگر سوت وکوراست
جسمم شبیه مردگان توی گور است
من بی تواین
|
|
|
|
|
شهر تب آلود
افتاده به دل شور جوانی که ندارم
دل را چه کنم صبر و توانی که ندارم
از درد خودم
|
|
|
|
|
مبادا بروی
زندگی با تو چه زیباست مبادا بروی
سور هر ثانیه برپاست مبادا بروی
کوخ ویرانه ی دل
|
|
|
|
|
قلم زدم به دفترم بخوان هوای آه کن
تمام خاطرات خود ورق ورق نگاه کن
قسم به عشق پاک
|
|
|
|
|
"نهال عشق"
برگرد ونظاره کن به حالم
از داغ تو روز و شب بنالم
من گنگم وبی تو چون معما
|
|
|
|
|
"شبِ شوم"
تنهاست دخترک ،تنها و تیره بخت
لک های گرمِ خون افتاده روی تخت
هق هق کنان وجیغ از ش
|
|
|
|
|
"طلوع دلکش"
غزل عزل سروده ام ،به عشق بی بهای تو
که واژه واژه میچکد هوای دلربای تو
تو
|
|
|
|
|
پدر
روشنی بخش و چراغ خانه ام باشد پدر
آنکه گرد شمع او پروانه ام ،باشد پدر
مونس و غمخوار د
|
|
|
|
|
" عشق ِسرکش"
منم شعر چشمت که غرق ِسوالم
غمی خانه کرده در عمق خیالم
دلم غرقِ خواهش،دوای
|
|
|
|
|
"راه ناهموار"
ای بسا سرها که یکسر بی گنه بر دار شد
عاقلان دیوانه و دیوانه ها هشیار شد
|
|
|
|
|
ساحل عشق
آه من در عطش آینه جان میگیرد
آه از این آه، که درسینه مکان می گیرد
با همه درد و
|
|
|
|
|
"نی نامه"
نگارین یار مستانه مرا مستانه می خواهد
شب است و یار دیوانه مرا دیوانه می خواهد
در
|
|
|
|
|
لیلای تنها
شاعری دل خسته ام ای عشق زیبا بی تو باز
می کشم بر بوم دل یک رازِ شیدا بی توباز
رازه
|
|
|
|
|
خط پیشانی
حسرت تلخ ِ نبود ِ تو ببین پیرم کرد
حال غمگین دلم ؛ زار و زمینگیرم کرد
عمری از عش
|
|
|
|
|
شرم سنگین
غروب سرد پاییزی تو را دلگیر میبینم
امانم میدهی با خاطراتت جفت بنشینم؟
تور
|
|
|
|
|
"نقش اهورایی"
کنج اتاقم ، بی تو در زندان تنهایی
شب را سحر کردم به دور از هوی و هر هایی
د
|
|
|
|
|
سه تارعشق
دلبریها با منت، دل در هوای دیگری
درد دلها پیش من ،خود، دلگشای دیگری
راه را بیراه
|
|
|
|
|
"مولانای عشق"
آمدی در این بھارم ، بلکه پاییزم کنی ؟!
آمدی با جور صد پاییز ، گلریزم کنی ؟!
|
|
|
|
|
وامّا تو
شود جانم فــدای قد و بالایت و امٌا تو...
دو چشم من شده محو تماشایت و امٌا تو...
|
|
|
|
|
نی نامه
هنوزم این منم در زخمه ی ویرانگر سازش
که با خود می برد تا هر کجایم ،شوق پروازش
گهی درش
|
|
|
|
|
پیرپلنگ
منم آن پلنگ پیری که اسیر یک غزالم
غم چشم نازنینش شده مونس خیالم
همه شب درآرزویش پرم
|
|
|
|
|
پرده ی شب
در آن ساعتی که لبم را به ساغر کشیدم
دل مست خود را به دریا زدم سر کشیدم
زمان رفتن
|
|
|
|
|
بیرق عشق
آمدم با شور عشقت، دستِ انکارم زدی
آمدی در بند احساسات خود دارم زدی
قاصدکهای غمت را ب
|
|
|
|
|
سکوت
از سکوتت می شنیدم نینوایی بیشتر
اهل خاموشی ندارد ادعایی بیشتر
بر جنون دشت صحرای ک
|
|
|
|
|
"خار تکراری"
نمی رسد به سر این انتظار تکراری"
نشسته بر دل خونخورده خار تکراری
سوار قایق دم
|
|
|
|
|
کیستی
ای سکوت محض من درگفتگوی کیستی
مست و دیوانه اسیر تار موی کیستی
سرزمین قلب من بوی
|
|
|
|
|
اعجاز مسیحایی
من در اعجاز مسیحایی تو گم شده ام
در نگاه دل ِ دریایی تو گم شده ام
از شبی
|
|
|
|
|
چغانه
تا خط ازرق می بده ، کَز جور او نوشش کنم
یا دل رهانم از جنون یا مست ومدهوشش کنم
همدم شو
|
|
|
|
|
غرل مرگ
تو رفتی مانده ام تنها دلم ابری و بارانی ست
تمامِ خشت خشتم بی تو در تهدید ویرانی ست
|
|
|
|
|
قامت آیینه
همچو آهو بره ی نارس و کالی که نگو
زده بر چهره و قامت خط وخالی که نگو
در نگاه و
|
|
|
|
|
میخک
آنکس که شد دلبند تو ،کی میرهد از بند تو
آشفته شد احوال دل ،با فتنه ی لبخند تو
برگرد تو پ
|
|
|
|
|
تبر
نرقصانم دراین خانه که از بنیاد ویران است
زمستان ناجوانمردانه درصید بهاران است
دل از نام
|
|
|
|
|
قلندر غزل
تویی قلندر غزل ، قسم به واژه های ناب
نقوش بیت بیت تو تمام فصل یک کتاب
تو رود سرکش
|
|
|
|
|
چه شد
مونس آیینه روی ِ روزهـایـم را چه شد
سال ها رفت و ندانم دلربایم را چه شد
باغی از گلبرگ
|
|
|
|
|
کویر
وقتی که به تو دست مرا دسترسی نیست
این هرزه نفس عاشق کنج قفسی نیست
من تشنه کویری که ت
|
|
|
|
|
حدیث عشق
قصه ی این دل رسواست ؛حدیث من وتو
رقص گیسوی چلیپاست؛ حدیث من وتو
ای که در باغ گلم لان
|
|
|
|
|
هبوط اشک
به درد می تپد دلم همیشه دل به راه توست
هبوط اشکهای من ز درد نابگاه توست
پرم ز برف
|
|
|
|
|
پنجه ی ساحل
سرم بیم از زمان دارد،دل و جانم تورا خواهد
زبان با هر سه درچالش ولی دانم تو را خواهد
|
|
|
|
|
رها
سرم درحبس سرسام و دلم در حصر زندانی
غبار غم گرفته دل، شدم مجذوب چشمانی
بیا بیچاره ،
|
|
|
|
|
نارنج شیراز
خودم رابی تو ای جانا درون مـوج می بینم
بدون یاد چشمانت کماکان سخت غمگینم
به من ک
|
|
|
مجموع ۱۲۹ پست فعال در ۲ صفحه |