پیرپلنگ
منم آن پلنگ پیری که اسیر یک غزالم
غم چشم نازنینش شده مونس خیالم
همه شب درآرزویش پرم از حصارحسرت
به کجا روم زدستش که شکسته پروبالم
پرم از هوای عشقش ولبالب از جنونم
چه شود تورا ببینم ای دلیل بی مجالم
برده ای به زخم غارت همه هستی دلم را
داده ای وعده ی شاید به بهانه وصالم
شهر باران خورده داند که برای دیدن تو
چقدر ستم کشیدم چقدر خراب حالم
می روی ودر پس تو می دود دوچشم خیسم
لحظه ای درنگ ارباب که لبالب از سوالم
نسرین حسینی
بسیار زیبا بود