دلیران لر

درودها برشما عزیز ارجمند بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون

مانا باشید ❤❤🌺🌺

نبودی با خیالت چاره کردم
بقای عشق را چمچاره کردم
دو دفترخاطره از تو نوشتم
خیال و ذهنم و آواره کردم

برای با تو بودن می سرودم
بنام عشق تا شاعری بود
بدامِ چوبک واژه گرفتار
لغت واژه هایم ظاهری بود

تو لطفی کن مرا راهی نشان ده
شب و روزم زِ تو مغرور بوده
شفاعت کن به شبهایم به بختم
که روزم گه زِ شب معذور بوده

به سامانی نبوده این دو روزم
جوانی ام برفت و پیر گشتم
نشستم کنج عزلت برگزیدم
به تقدیرم نوشتم سیر گشتم

تو زیر سایبان عشق گفتی
علاج عشق را عاشق بداند
تو عاشق بودی و من شاعر تو
نشد ما را کسی لایق بداند

به نام نامیِ عشق بفرما
دوای درد من اندازه گردد
قسم دادم تو را امشب به مرگم
که دیدار دو تا مان تازه گردد .


شعر و اجرا .
محمد رضا خوشرو

درودها برشما استاد گرامی بسیار سپاسگزارم برقرار باشید ❤❤🌺🌺

صدای جرینگِ
‍105 دلاری روی آب آنها
و 50 دلاری زیر آبِ ما
را می زند
بازتاب مغز ملکه
با شکم سیری عرب
و گرسنگی فارس
در ترجیحی که
وجود نخواهد داشت
پ.ن :
اوراد جادوگران
آرامکو را با هزار گل خورده صدر نشین
و ما را با صد ها گل زده کوپنی
کردند
استکی (چشمه)

درودها برشما جناب عزیزیان گرامی

بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون

مانا باشید ❤❤🌺🌺

یک بار هم سیاره‌ی پاپوش، با من باش
یک‌ بار هم دنیای بازیگوش با من باش

مخلوطی از فریاد و حسرت رنج و افسوسی
می‌خواهمت ای آش ِ در هم جوش با من باش

از من خیالت تخت چون فعلا نمی‌میرم!
پس لااقل حالا که هستم هوش با من باش

از مالک بازار هستی سیب دزدیدم
تا می‌کشم این ننگ را بر دوش با من باش

چیزی نمی‌بینم چه تاریک است تقدیرم
در ظلمتی بی‌سایه دوشادوش با من باش

من در هوای ارتباطی برد بردم پس
اینقدر تنهایی بمن نفروش با من باش

شاید گذر کردیم از دالان پرسش‌ها
تا بیکرانِ دشتِ پاسخ‌پوش با من باش

فرسنگ‌ها تا مشرق لبخند کم دارم
در اشک‌هایم قدر یک آغوش با من باش
مهرداد عزیزیان

درودهابرشما جناب محمدی عزیز گرامی

بسیار سپاسگزارم همچنین‌برشما خجسته وهمایون 🌺🌺❤❤

کنارِ دردِ خیابان، دُچار پوچی عرفان
گرفته خشمِ تفنگی ، قُنوت چانه ی انسان

چقدر چترِ فریب است، با تگرگِ دوراهی
میان کوچه صدایِ، اذانِ توله ی باران

چه اِنتحارِ عجیبی، در انتهای تَبِ گُل
چکیده داسِ تظاهر، به جانِ شیشه ی کاشان

خشابِ قُرص هنوزم جوابِ مسئله ها شد
برای مرگِ جِنازه هَوای دودی تهران

هزار پینه دریده، دو دستِ کودکِ نان را
به پُشت خط کشِ تاول، تمامِ زنگِ دبستان

صدای باورِ یک زن، شکسته زیر هوس ها
پسر که آبِ خُنک را ، پدر سکانسِ پریشان

چه رنگ ها که نداده همین تُفاله ی آدم
اگر چه دَم نکشیده، درون قوری شیطان

نسیم، لُخت و پریشان برای بوسه ی دریا
سکوتِ روزه گرفته، گلوی حضرت طوفان

غزل در آخر قحطی، که دست و پا زدوافتاد
وَ زخمِ کاری بِیتَش، کشیده بر سرِ دندان

#سید_هادی_محمدی

درودها برشما استاد گرانقدرم بسیار سپاسگزارم

همچنین عید غدیر برشما وخانواده محترم خجسته وهمایون 🌺🍃🌺🍃💚💚

درودها برشما جناب حکیم ارجمند

بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون مانا باشید
🌺🍃🌺🍃💚💚

روشنی
اعلام نمود خلق آگاه شود
تا آیت حق روشنی راه شود
پیغمبر ما دست علی را بگرفت
او گفت: علی بر همگان ماه شود
++++++++
علیرضا حکیم
عید غدیر بر همگان مبارک باد

درودها برشما استاد گرامی بسیار سپاسگزارم

حضورتون همیشه سبز

مانا باشید ❤🌺🌺

ببین با توست
که می مانم
وماندن معنا می شود
با تو‌
تمام بودن وماندن
برایم بیش وکم
همانند سرودی
نا گفته
در ذهنم شده جاری
تو هم انی
نگاهت
تبسمی بر لب
ونقشی کاشته
در قلب است
وجودت گرمی خانه است
بیا تا همدم وهمراز
هم فکر هم باشیم !
گر نباشی همرهم
مهربان
من هم غریب گشته ام
در این دیار
بفاصله
تمام فصل ها وسال ها
وغریب خواهم رفت
با همان حسی
که حس غربت است
باید اینک هردم
به هوش بود
چون قافله عمر
سر زده از راه می‌رسد
وبیک باره
می برد
کاشته ها وداشته هایت را
با خودش
بی رحمانه وعجیب !
پس بمان
تا با تو ما شویم
با شادی ولبخندی
نقش بسته بر رخت
چون نمی شود
که ؛
من باشم
وتو نباشی همرهم !
بهرام معینی ( داریان ) تیر ماه ۱۳۹۴

درود برشما سپاسگزارم از حضور زیباتون عزیز گرامی برقرار باشید 🌺🌺❤❤

نام مولا علی حک شده در آسمان
بین جلالش در کبریاء و هر مکان
هدیه باشد سروری بر خاک زمین
حجتی آمد بر محبان و هم عاشقان
یا رسول الله یاورت بود مولا علی
آن ولی الله قرآن ناطق ای مسلمان
اشک می ریزی یا زهرا بنت رسول
نقلی بگو از عزت مولا در بین زنان
خانه مولا جایگاه ملک بود ای سمیع
اشک جبرئیل آندم ز بصر گردد روان
آمده عید غدیر دست مولا رفته بالا
شاه خوبان باب یتیمان مولای مردان
اشهد ان علیا ولی الله از ازل باشد
حیدر کراری ای علی مولای کریمان
احمدیان

درودها نازنین مریم عزیزم بسیار سپاسگزارم از مهرورزی ومهمان نوازی شما عزیز جان

برقرار باشید 🌺🌺❤❤❤

صدای ارسالی شاعر:
قسمت نشد با تو بِشویَم بی دریغ
آغوشِ غم گرفته ی شومیز را
آنقدر بسته بغض پای دکمه را
سیر است اِشتهای قیچیِ بقا


تا باز بلعد سفره ی تاریکِ پود
جیبم چه بیجا تارِ تو را می زند
دل را ببین! بی تاب پر وا می کند
پروا ببین ! خیالِ وصلش می کَند


پایینِ پلّه های پیروزی عجیب
عق زد سیاهی روی بختِ باورم
در انتظارِ دست های مستِ عشق
دِق کرد غیرتِ قدیمِ ساغرم


چشمِ اُجاقم بی قدمت کور شد
بی تو حیاطم از نفس انداخت پا
شد زرد رخِ خاک بی طلوعِ مهر
وقتی که سر زد آفتابی بی وفا
مریم کاسیانی

درودها نازنین سارای عزیزم

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون مانا باشید ❤❤🌺🌺

در خانه ی دل اسیر سوگند همیم
شاید که به جای عشق در بند همیم
عمریست سر دوراهی مرگ وحیات
ما منتظر عبور لبخند همیم
سارا رحیمی
۲۰تیر۴۰۱

درودها برشما جناب شرافت مولا ارزجمند

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون

مانا باشید 🌺🌺❤❤

بسمه تعالی
جمله کوتاه من :


خون تابان عباس(ع) , ستون سرخ مهر نینواست


نویسنده : سید محمد حسین شرافت مولا

درودها برشما عزیز گرامی بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون

مانا باشید ❤❤🌺🌺

وجدانش درد کند نه الکی
ببیند نه با چشم دوربین !

می‌شنوم سوختن صدای جیزهای گوشت تنم
با جرقه‌های الکتریسیته ی لنز تو
ای شعارهای همیشه زنده‌ی دوربین ؟

هنوز هستن بازی کند نقش واقعی
نه بدلکاری
دقیق و عمیق و ظریف !
شبی
روزی
سالی
یا عمری
شریف !

~~~~~~~~
شهیدم
شهیدی
نشنیدن ؟
شناختی

~~~~~~~~
مرا بخوانید در دفتر شاعریم همه چیز پیدا می‌شود،
غم ، غصه ، عشق ، شادی ، مرگ ، زندگی
تو هم می‌خوانی مرا عزرائیل ؟
از آخر دومی !

آروین شهریور ۱۴۰۰
از اینکه مرا می‌خوانید سپاس و درودی بیکران
ا

درودها نازنین شعله عزیزم

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون

نگاه زیباتون را سپاسمندم‌ جانم

برقرار باشید ❤❤🌺🌺

گلبانگ سرودم نظرت را نگرفت و
هر شعر سرودم نظرت را نگرفت

در عرش نشستی و مرا هیچ ندیدی
اینگونه صعودم نظرت را نگرفت و

از درد نوشتم اثری داشت؟ نه انگار
اشکی که زدودم نظرت را نگرفت و

تا کعبه شدی پای تو افتاد دل من
پیوسته سجودم نظرت را نگرفت و

با سردی قلبت چه کنم کوه یخ من
لبهای کبودم نظرت را نگرفت و

در شعله ی عشقت همه ی بال و پرم سوخت
فریاد که دودم نظرت را نگرفت و


شعله

درودها برشما عزیز گرامی

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور زیباتون

مانا باشید ❤❤🌺🌺

عشق دریایی خروشان.581.عاشقانه.عارفانه
می گذاری داغ سردی بر دلِ عاشق چرا؟
عاشقت چون بوده ام مهرم بسوزانی چرا؟
بر دلم زنجیر شد مهر ت بیا با معرفت
یاد کن از یار دیرین، حکم زندانی چرا؟
عشق دریایی خروشان است و من یک تکه چوب
مانده در امواج و طوفانم؛ نمی دانی چرا؟
چون عزیزم بوده ای سردربیابان می زنم
با دلِ مجنونِ خود، این نا به سامانی چرا؟
پس هراسانم در این دنیای غم ای عشقِ من
گر که پیشِ بافرت باشی پریشانی چرا؟
زندگانی می کنم شام و سحراز عشق تو
آمدی پیشم ولی در وقت بی جانی چرا؟
محمد باقر انصاری دزفولی

🥀آوارِ آرزوها
بی تو جهان در چشم هایم تیره وتار
یک شهر در ماتم زِ درد برج و آوار

هر ثانیه با خاطراتت بغض دارم
باور ندارم رفته ای،دل کرده انکار

لعنت به خردادی که شد پاییز بر ما
گلها همه خشکید،زخمم میزند خار

یک عمر دستت را گرفتم حال اما
از تو برایم مانده عکسی روی دیوار

مادر امیدش بود برگردی دوباره
چشمش به در بود و دلش مشتاق دیدار

حالا ندارد بر لبش نامی به جز تو
از این همه درد و بلا گردیده بیمار

این روزها کابوس تلخی شد برایم
خوابم؟خدایا کِی شوم هوشیارو بیدار

من مرده ام حتی نفس در سینه ام نیست
یا رب کمر از ما شکسته داغِ این یار

این شهر چند روز است آسایش ندارد
بی تو گذر از کوچه ها سخت‌است و دشوار

دلهای مادرها هم خون شد از این درد
یک شهر نه ،ایران بر این غم شد عذادار
تکتم حسین زاده

درودها برشما بسیار سپاسگزارم عزیز گرامی برقرار باشید
❤❤🌺🌺

با صدایِ بالِ کفتر یاکریمی خواب رفت

با نوایِ روضه‌خوان صحنِ قدیمی خواب رفت

عشق آمد گُل بچیند از لبانِ شاعرت

در میانِ دودِ اسپندِ نسیمی خواب رفت

باز در نقارخانه پیرِمردی اهلِ دل

با سلامِ ساعتِ هشتِ کریمی خواب رفت

ابری از عرش آمد و بر سنگفرشِ کشورت

اقتباس از گریه کرد و در حریمی خواب رفت

رویِ نبضِ سردِ سرماخورده‌ٔ بغضِ گلو

اشکِ گرمِ دخترِ رز با شمیمی خواب رفت

پابه‌پایِ قلبِ آهو، پابه‌پایِ مرغِ عشق

با دویدن سمتِ تو هر ترس و بیمی خواب رفت

پنجره فولادِ چشمِ خادمان و زائران

با کلام‌ُالله لبخندِ حکیمی خواب رفت

مرگ رفت و رختِ خود کند و برایِ تا ابد

با ضمانت‌نامه‌ و میلِ زعیمی خواب رفت

از دل و جان و جهان و خاطرِ بیمارِ ما

غمزه‌ٔ غم با نگاهِ مستقیمی خواب رفت

بویِ پیراهن نمی‌آید اگر از راهِ دور

پایِ دفتر ذکرِ خیرِ ماه‌سیمی خواب رفت



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درودها برشما عزیز ارجمند

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون مانا باشید 🌺🌺❤❤

کودکی به دروغ سخنی گفت
مادرش سخت بر آشفت
رو به کودک با غضب گفت:
فرزندم
دروغگو دشمن خداست !!
طفلی
رفت به فکر فرو
اشک روان شد از دیده او
مادر گفت گریه چرا ؟
کودک گفت :
سوخت دلم
بر تنهایی و غربت خدا
در این شهری که پر از
گنبد فیروزه و طلاست
چه بی اندازه دشمن
روبروی خداست
بسم الله الرحمن الرحیم
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است سخنی بگویید وعمل نکنید سوره صف “آیه دوم”
از زبان سرخ دارم شِکوه ها
زانکه برخیزد از آن بس فتنه ها
گر بگویدیک کلامی ناصواب
روزگـاری را کـُند یکـسر خراب
#مجیدآبسالان

درودها برشما عزیز گرامی بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون

مانا باشید به مهر ❤❤🌺🌺

به نام خداوند خلق وُ خَدیو
سخنها زِ رستم بگوییم وُ دیو

چو رستم به شَهنامه آرام خُفت
به باد صَبا این سخن را بِگفت

به ایران چو آید بَلایی پَدید
ز ِدیو ِسیاه وُ زِ دیوِ سپید

بگویم شما را، که رازِ دو پَند
رهانَد شما را ، بزودی زِ بَند

دروغ را بِرانید ز گفتارِ خویش
براستی نمایید کردارِ خویش

نَشایَد که باشد به ایران ، کژی
که افزون کند عمرِ دیوان ، کژی

خرد را به دانش توانا کنید
توانگر شود هر که دانا کنید

اگر این دو اندرز را بِگیرید بِکار
رَهانَد شما را ، زِ دیوانِ هار

چنین گفت فردوسی خوش مرام
به نَغزِ ِ زَبان وُ به مغزِ ِ کلام

“خردمند کین داستان بشنود”
“ به دانش گِرایَد بدین نَگرَوَد”

پی نوشت: دربیت آخر(بدین نگرود) به معنای (به این نگرود) بکاررفته وجناب فردوسی به افسانه اکوان دیو اشاره دارد

درودی دیگر بر سرکار خانم حسینی گرانقدر
از توجه شما بانوی وطن دوست به شعر اندرزهای رستم بینهایت سپاسگزارم و برایتان سلامتی و شادمانی آرزومندم
(شجاعت و وطن دوستی لرتباران قابل تحسین است)

درود مجدد جناب شفیعی عزیز
قلمتون قابل تحسین است
واین شعر فوق العاده است
رقص قلمتون ماندگار سایتون مستدام 🍃🌺🍃🌺💚💚

درود مجدد جناب شفیعی عزیز
قلمتون قابل تحسین است
واین شعر فوق العاده است
رقص قلمتون ماندگار سایتون مستدام 🍃🌺🍃🌺💚💚

درودها برشما برادر عزیز وارجمندم

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون مانا باشید ❤❤🌺🌺

دورت بگردم!
دلت می خواهد از من دور شوی؟
این روزها انگار
قطبی منفی از کهکشانی دوردست
مُدام،ترا از دنیایمان دور می کند
یا شاید توفان های مغناطیسی مرموز
جانِ یادِ عشق*ما# را ضعیف تر کرده؟
آه...!
باشد
جا خوش عزیز
اگر از بالاهادر شب پرستاره ای
شهاب یاد ما از ذهنت گذشت،
بدان
بدان که اینجا در زمین مفلوک
سرزمینی ناشناخته
"سبز "است همچنان
به استقامت نگا ههای تو
و قلبی
قلبی از الماس خالص
که نبض آن به نگاه هایت گره خورده است
عزیزکم!
بعد از مرگم
درخت کاجی از خاکهای گورم خواهد رویید
که برای شادیت
شبهای کریسمس
فرشته ها آن را چراغانی خواهند کرد
محمد کریمی

 

 

🎃Emptiness Scarecrows 🎃

مترسک های پوشالی

 

ورم آورده و چاره نمانده 

It is swollen and there is no cure

گلو گیرم شده بیت نخوانده 

Not hating reading this bit has taken my throat 

کم و کیف غزل بر روی ذهنم

The quality of the lyric on my mind

مؤثر بوده و خطی کشانده 

It's effective and linear

 

مرور مردمان بی اراده

Excavation for people who have no will of their own 

مورور مردگان آبدیده........مورور

Informed and secretive people who are actually dead 

مترسک های خفته در لباسیم 

Scarecrows sleeping in our clothes 

شنا پيشه که هر یک آب دیده 

Skilled swimmers who have been given the right opportunity 

 

و انسانیم، از انسانیت دور 

And we are human, but we far from humanity 

منور اشرفیم یا یک پدیده؟

Are we the brightest and most honorable creatures or a phenomenon? 

که زیر آسمان گردن کشیدیم 

We ascended to the sky of this greatness 

همین بوده خدا از ما بریده 

That is why God cut us off 

 

سياهی لشکر و کوه عنادیم 

We are a number of vindictive people 

که زیر سایه تپه‌ رمیده

That we are insignificant infront of your smallest creation 

خوشا حال مترسک های پالیز 

Blessed are the paddy Scarecrows 

سکوتش پرده شب را دریده 

Its silence tore the veil of night 

 

هویت در وجودش بی تکلف 

Identity is unpretentious in its existence 

که دفع شر به مخلوقان رسیده 

Which has repelled evil for the people 

نه یک لقمه،حرامی در گلویش 

No forbidden morsel was in its throat 

که با چوب خدایش قد کشیده 

Which has risen with the stick of its God

مترجم : المیرا قربانی 

شعر و اجرا : محمد رضا خوشرو 

 

⚘

درودها نازنین معصومه عزیزم بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتون

برقرار باشید به مهر 🌺🌺❤❤

🌹m.kh🌹
" خاطرات "
قصه ی عشق من و تو
شعر ناب آسمان هاست

توی گلخانه ی قلبم
خورشیدی از عشقی

همیشه تنها و خاموش
با بی کسی هایم شدی هم آغوش

من و تو سنگ صبور هم بودیم
دل هایمان با هم ولی از هم دور بودیم

از وقتی که بی بهانه رفتی
کنج تنهایی نشستم
خانه ی دلم خراب
همه ی آرزوها نقش بر آب

بدون تو دلگیر و خسته ام
حالتی آشفته و دلباخته ام

قصه ی دل من و تو
خاطره شد برای چشمان پر از حسرتمان

و باز من ماندم و خودم ...

"دلنوشته "
#معصومه_خدابنده
15 / 3 / 1401

سلام و احترام به همه استادان عزیز و ادیب و دوستان جان
ممنون از شما که وقت میگذارید برای سیاه مشق های من و به مهر میخوانید
قدردان و برایتان آرزوی سلامتی و شادی میکنم

درود ها برشما جناب الهی استاد گرانقدرم

بسیار سپاسگزارم ازحضور و مهرورزی ومهمانوازی ارزشمندتون

سایه پرمهرتون مستدام 🍃💚🍃💚❤

آن که ما را مهرِ جان گردید و رفت
بس بر این دیوانه دل، خندید و رفت
تا که من مجنون و رسوایش شدم
پایکوبان از بَرَم، رقصید و رفت
بر خلافِ وعده ها، بی دغدغه
رنگِ غم بر خاطرم پاشید و رفت
از مَنِ آزرده خاطر، دل خوشی
هر چه بود، امید را دزدید و رفت
خنده بر لب در دِلِ شب شُد نهان
چشمِ من تا به سحر بارید و رفت
تا که از چشمم روان خونابه شُد
جرعه ای از خونِ من نوشید و رفت
من دمی هنگامِ رفتن دیدمش
شادِمان بر مرگِ من بالید و رفت
لحظه ای مکثی نمود و مطمئن
جسمِ بی جانِ مرا او دید و رفت
عبدالامیر الهی(مسکین)

درودها برشما عزیز گرامی بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون مانا باشید 💚💚🌺🌺

روزی به خری اضافه باری بَستند
او را زِ میانِ گلّه، گاری بَستند
زینَش خَزی از شترْ،وَ بر پوزه ی او
اَفسارِ برَندِ «پوستْ ماری» بَستند
خر دید چُنین شده،حسابی خَر شد
رنگی به بدنْ زد وُ شرابی خر شد
در شادیِ این ضیافتِ زودگُذر
درگیره هزار جور عذابی خَر شد
خر غرقِ تصوراتِ واحی شده بود
در خلوتِ خود حاتم طایی شده بود
با پولِ خیالی اَش چه ذوقی میکرد
مغرورْ،،،مثالِ پادشاهی شده بود
با لشکری از خَرانْ حُکومت میکرد
با عَرْعَرِ خود، با همه صحبت میکرد
هر کس که زِ اَمرِ او تَخطی میکرد
سَر از تَنِ خاندانِ او قَطع میکرد
با ثروتِ خود هزار القاب خرید
صد کشتی و صد جزیره در آب خرید
تا تاجِ طلای خر نشان را سر کرد
بر تختْ نشست وُ ناگه از خواب پرید
دیوانه شد وُ بِگفت:کاه میخوردم!
یا بوته وُ یا تهِ گیاه میخوردم
ای کاش بجای مَستیِ قدرت و پول
در قصرِ حکومتم غذا میخوردم!
☆☆☆شاعر سید ثاراله موسوی کاریزماتیک☆☆☆

درود برشما جناب فتحی عزیز بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون مانا باشید 🌺🍃🌺🍃💚💚

شاد مانی میرسد بار دیگر بر روز گا ران غم مخور
سبز و خرم میشود این باغ و بستان دربهاران غم مخور
گر چه ایا می نگشت این چرخ گردون بر مراد ما ولیک
روز گار یکسان نماند باز می آید به سا ما ن غم مخور
از ند اری ها مشو نو مید و از د رد گرانی. ها منال.
بار دیگر. نرخ ها مانند سابق گردد ا رزان غم مخور
گرچه آمد خشک سالی در میان و باغ وبستان شدکویر
برف و باران خواهد آمد در زمستان و بهاران غم مخور
تلخ کا می ها رو ند ا ندر میان و شور و شاد ی میرسد
نغمه خوان گردند دو باره بلبلان اندر گلستان غم مخور

آمین یا رب العالمین.

فتحی...تختی... ۱۴ /۳ / ۱۴۰۱ ,شمسی

درودها نازنین سارای عزیز بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون

مانا باشید به مهر حضرت دوست 🍃🌺🍃🌺💚💚

قلم برداشتم تا ذره‌ای از درد بنویسم
از آشوبی نهان پشت سکوتی سرد بنویسم

از آن زندانی تنها که ممنوع الملاقات است
از آن سلول تاریک، آن چراغ زرد بنویسم

ازآن خندیدن تلخ مترسکها، سر جالیز
و آواز کلاغی خسته و دلسرد بنویسم

از آن گرگ سیاه قصه های کودکی هایم
از آن شبها و عوعوی سگی ولگرد بنویسم

چه بنویسم از آن مردی که فکرش در پی نان است
از این چرخ بخیل، از مردم نامرد بنویسم
سارا خوش روش

درود برشما نازنین فاطمه عزیز بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون

مانا باشید 💚🌺💚🌺

هم قدّ آغوش منی ، و دلربایی

درمعبد گل بوسه ام ، قبله نمایی

تابیده خورشید نبودت در دل من

آه ، ای هوای زندگی ، عشقم ، کجایی؟

رنگ رخت قلب مرا بیچاره کرده

افسوس ای درد آشنا ، از من جدایی

ویرانه کردی با غزل های بلندت

گیسوی یلدای مرا بی لرزه هایی

حالم شبیه حال این اردیبهشت است

عطر گلاب قمصر کاشان کجایی؟

بردار از اعماق من سنگ دلت را

حالا که بی احوال من در خود رهایی

پرواز می خواهد دلم ، پرواز ، پرواز

روح بلندِ سرکشم پس کی می آیی؟
فاطمه شایگان

درودها برشما جناب بابایی عزیز بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضورتون

سایه پرمهرتون مستدام 🍃🌺🍃🌺💚💚

.
برزخ میان من و تـو
دوستت دارمی است
ڪہ از شرم بهم نڪَفتہ‌ایم ؛
چہ ڪنم
این شعر هم شعور ندارد ..!!
منوچهر بابایی

درودها برشما جناب رضایی ارجمند

بسیار سپاسگزارم از مهرورزی ونگاه ارزشمندتون

مانا باشید 🍃🌺🌺🍃💚💚

و اما عشق...
غوغايي ميكند در دل پروانه هايي كه پيله ها را
پشت سر گذاشته اند.
عشق، عشق است...
پير و جوان نميشناسد
تاريخ و تقويم را نميفهمد
گاهي هم ميفهمد.
گاهي هم حافظه ي به تسخير در آمده را ،
در عددهاي تقويم خاطره ها
شكفتن شراره هاي شعله هاي عشق را،
در همان ابتدا،
خوب به خاطر مي آورد.
عشق، عشق است...
گذشته و حال ندارد،
مجنون و آشنا نمي شناسد.
رخنه كه ميكند...، رحم ندارد.
خواه پير طريقت باشي
يا پسري جوان
به دنبال
مفهوم حقيقي محبت.
فرقي ندارد...
هر چه که باشي،
سيرابت ميكند.
سراسر ،
شوق و شور و تشويش.
در سرسرايي شاهانه
در حل معمايي ماهرانه،
براي رسيدن
تمام شب را
نخواهي خفت.
عشق، عشق است...
فقط به يك شرط :
آنكه درست در همان لحظه اتفاق افتاده باشد...
درست همان موقعي كه لايق شده باشي.
همان موقعي كه
سرود صبح را
در شروع طلوع شمس،
به چشم جانت
نهاده باشند
حسین رضایی

درود برشما جناب تختی عزیز و گرامی بسیار سپاسگزارم از مهرورزی ونگاه ارزشمندتون

مانا باشید به مهر 🌺🌺💚💚

تا قدم بنهاده ام دراین جهان گشتم پشیمان که مپرس
رنج ها برده ام از دهر و شدم خسته زدو ران که مپرس

عمر بگذشت زبی حاصلی و رنج زمان از کم و بیش گذران

علت آمدن ورفتن خود را نتوان گفت به چه عنوان که مپرس

حیف از آن عهد شباب و دل بی غصه که چون باد گذشت

آن زمان بس زده ایم گام در آن دشت و بیا با ن که مپرس

فتحی .یا باز نگر دد گذر عمر و جوانی دگر افسوس مدار

دل به امید خدا بند که بود راز در و ن پرده ی پنهان که مپرس


فتحی ...تختی... ۲۵ / ۳ / ۱۴۰۱ شمسی

درودها برشما جناب کیانی ارجمند بسیار سپاسگزارم از مهرورزی وحضور ارزشمندتون

مانا باشید 🌺🌺❤❤

درودها نازنین حوریا عزیزم

بسیار سپاسگزارم از مهر حضورتون
مهرتان را سپاس

مانا باشید 🌺🌺❤❤

1)
ماهیان ِ بی قرار
پریان ِ حوضچه عشق
به قلاب ِ دار.. افسون شدند..

2)

رد ِ خونی در رودخانه ای خونی
به میان کشید
پای زندگی
در عبور از فیلترینگ را..
تب ِ ناهمگون
در جریان ِ
سی بعلاوه هفت
تریلیون سلول زبان بسته
خوابی خرگوشی
تزریق گاه بی گاه ِ
سِرم هوشیاری
شکستگی همزمان
در سکوت ِ معصومانه
بیست استخوان
جانم فرسود
به چشم روشنی
*نازک آرای تن ساقه گلی*

*شاهزاده