سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        ساحل عشق

        شعری از

        نسرین حسینی

        از دفتر Toranj نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۲۹ شماره ثبت ۹۲۴۷۱
          بازدید : ۵۶۷   |    نظرات : ۱۰۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ساحل عشق 
        آه  من  در عطش  آینه جان  میگیرد
        آه از این آه، که درسینه مکان می گیرد 
         
        با همه درد و بلا سینه ی بی طاقت من
        دلش از دوری او باز عیان می‌گیرد
         
         دشت را کاشته ای  یکسره افسون وجنون
         به خدا رفتن از این ورطه زمان می گیرد 
         
        دل غمدیده ی من کی به وصالی خوش بود
        عمری از حسرت وصلش نگران می‌گیرد
         
         کس نپرسید به جز درد یقین حال مرا
         حالم  از اینهمه  یاران جهان  می گیرد
         
        رد پایی که  دلم کاشته بر ساحل عشق
        موج غم  یک شبه از دامن آن می گیرد
         
         درد و درمان منی ای همه ی بود و نبود
         با تو، "نسرینِ" غمت،  تاب و توان  می گیرد

        25/8/99
        پ _ن
        تنهایی، باران را
          قدم میزنم
        پشت دلتنگی های فرو خورده ی بغض
        #نسرین_حسینی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        منیژه قشقایی

        ،

        محمد امیری

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        حمید غرب

        ،

        رسول علی محمدی

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        شریف شریفیان

        ،

        ابراهیم هداوند

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        محمد خسروی فرد

        ،

        غلامحسین جمعی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        بهروز ابراهیمیان

        ،

        اعظم قارلقی

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        سحر غزانی

        ،

        مجید فکری

        ،

        نگین امیری

        ،

        بهنود کیمیائی

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        دانیال شریفی ( دادار تکست )

        ،

        ابراهیم اخوندی

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        مهدی سالوند (مهدی)

        ،

        مینا فتحی (آفاق)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        فرهاد شریف

        ،

        مصطفی مشهدی بی نشان

        ،

        پریسا مصلح

        ،

        سجاد بحری

        ،

        سهیل خواجوند مانی

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        عیسی کیانی با تخلص عینک

        ،

        روح اله یعقوبی پور تخلص شیدای ایلامی

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۴۶
        درود بانو
        غزلی ناب و زیبا بود
        دستمریزاد خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۰
        درود برشما استاد گرامی سپاسگزارم
        خندانک خندانک :
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۷

        گفته میشود
        کورش پارسی را
        ملکه ازبک کشت
        به خواستگاری چشمانش رفته بود
        اما
        در امواج گیسوانش غرق شد
        و از آن زمان تا امروز
        این قصه تکرار می شود
        و خفگی مردان بیچاره
        در طوفانهای سهمگین زنانه
        دیده نمیشود
        بیچاره آقایان مظلوم
        ارسال پاسخ
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۲۴
        دور باد دل نسرین این باغ از غم
        سلام بر بانوی مهر
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
        درود برشما بانوی مهرنشان لاله عزیزم

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۶

        کوچ کرده ام
        از تو،
        ودر اخرین
        پرواز شاعرانه ام
        جا گذاشته ام
        بال هایم را
        برای پنجمین فصل چشمانت،
        در هر بارش نو
        عطر مرا
        به یاد اور،،،

        الاله سرخخندانکابان نودونه
        ارسال پاسخ
        محمد امیری
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۸
        درود نسرین بانو
        عالی بود خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۳
        درود برشما جناب امیری گرامی

        بسیار سپاسگزارم از حضور زیباتون

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۶

        مرغ با آن تنبلی از دستمان پرواز کرد
        تخمهایش را نخوردیم و برامان ناز کرد
        هرچه ما سیر نزولی می کنیم در اقتصاد
        مرغ زیرک سیر خود را در صعود آغاز کرد
        دست روحانی به اصلاح و اصول بند است و مرغ
        از قفس بیرون پرید و قفلها را باز کرد
        در تمام شهرمان آهنگری چون کاوه نیست
        بلکه از این وضع راز آلود کشف راز کرد.
        ارسال پاسخ
        رسول علی محمدی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۳۸
        سلام بر خواهر بزرگوارم بانوی غزلهای دلنشین خانم حسینی
        زیبا بود مثل همیشه که هربارخوانش حظی وافرداردر
        ماناباشید و بتابید به مهر خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۵
        درود برشما جناب محمدی برادر گرانقدر

        بسیار سپاسگزارم از حضور و نگاه ارزشمند شما

        مانا باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۵

        این روزها
        چقدر سکوت بی حوصله
        وتا ب ها بی تاب
        واندوهی غریب
        مرابه جایی می برد
        که گریه ها
        بلند مرثیه می خوانند
        و خنده ها
        درخلوت شقایق های سوخته
        آرام به خواب رفته اند
        این روزها
        چقدر میان من و تو
        میان همه فاصله هست
        ارسال پاسخ
        حمید غرب
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۵۸
        درود فراوان بانو

        به سرایید به مهر
        دلتان روشن از آن نور کریمانه مهر
        خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۷
        درود برشما جناب حمیدغرب بسیار سپاسگزارم از حضور

        و نگاه زیباتون

        برقرار باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۳
        هجران

        حاصل چه دارد آخر از غصه ها سرودن
        کی می توان به شعری زنگار غم زدودن

        هجران بلای من شد فریاد از جدائی
        از نای جان برآید آواز با تو بودن

        تنهائیم بسوزد در شعله محبت
        تا در برت توانم نشو و نما نمودن

        صورت ز من مپوشان ای ماه آسمانی
        خواهم به نور مهتاب آسوده تر غنودن

        از شأن تو نکاهد دستی ز من گرفتن
        افتاده را خوش آید جانی ز تو فزودن

        همواره بسته دیدم بر خود در سعادت
        تنها تو می توانی این بسته را گشودن

        سرمایه ام دلی بود در عین تنگدستی
        ثروت تو را همین بس در پرده دل ربودن

        هر واژه در خیالم دیوانی از تو خواند
        حقا که ناتوانم در وصف تو سرودن
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۰۲
        درود فراوان سر کار خانم حسینی استاد وادیب گرانقدر 🌷
        بسیار زیبا ‌زیباتر از همیشه وپر از احساس 🌷
        روزگارتان پر از موفقیت وشادکامی 🌷
        در پناه حق 🌷
        ایام بکام 🌷
        مسرور ومستدام 🌷
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۸
        درود برشما استاد گرامی بسیارسپاسگزارم

        از مهروحضورتون
        مانا باشید
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۹
        همگی گم شده ایم
        در واپسی یک زندگی پر زخیال
        با همان حس افسانه ای بودن در آن
        چشم دیدن مان هم کور شده
        دنیای خرد ومعرفت به یغما رفته
        زیر آواری که شاید
        باید انرا زندگی نامید
        من در این اینه زنگ زده زندگی
        خیره بدنبال نشانی زخود در آن نخواهم دید
        او بمن می گوید خویشتن را دریاب
        در پس این همه دل واپسی،
        خاکستری وبیرنگ شده
        ولی با همه بی خبری وشیدایی
        خودگرفتیم در این دیر خراب
        وندایی واهی که ابدیت اینجاست
        ودر یاب خود را !
        بهرام معینی (داریان ) آبان ۹۹
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۵۷
        دشت را کاشته ای یکسره افسون وجنون
        به خدا رفتن از این ورطه زمان می گیرد

        بسیار غزل زیبایی سرودید بانو
        درود بیکران بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۹
        درود برشما جناب پرناک عزیز و گرامی

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان نازنین
        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۹

        صداقت یعنی پاکی گل
        یعنی کوششی برای مهر
        مایه ای از جنس نور
        یعنی بوسه ها به وقت عشق
        صداقت؛ می گویم شعری سپید
        واژه هایش همه سرسبز و سفید
        در لا به لای واژه ها
        شبنمی افتاده روی برگ گل
        این باغ معطر به وسع قلوب
        به کوشش رزهای صورتی*
        به برکت شکوفه های سیب*
        به تعهد سفید و بنفش داوودی*
        " الصدق طمانین طَروب "*
        ...
        از گل ها که بگذریم
        آب زلالش خوب است
        از آینه چه توقع دارم
        همین قدر منم
        همین قدر ساده
        آب و گل و آینه
        در مدار روشنایی
        زنده باد روشنایی
        (یک چیز
        .
        صداقت آخرش یعنی خدا)


        پ.ن:
        گل رز صورتی سمبل بی گناهی و اولین عشق است.
        شکوفه های سیب بسیار معطر هستند و توسط سلت های (celts) باستانی نماد عشق شناخته میشدند و خانه های خود را با آن تزیین می کردند. رویای شکوفه های سیب نماد تعهد، زندگی طولانی و موفقیت است.
        گل داوودی، گل وفاداری و دوستی است که رنگ سفید آن نشانه صداقت و رنگ بنفش به معنای آرزوی سلامتی است.
        "الصدق طمانین طَروب" از مولانا که خود برگرفته از حدیثی از پیامبر (ص) است که فرمودند:
        (( دع ما یریبک الى ما لا یرینک إنَّ الصِّدقَ طمأنینه وَ إنَّ الکِذبَ رِیبَةٌ )) یعنی آنچه تو را مشکوک می کند رها کرده چیزی را بگیر که تو را به شک نیاندازد و البته راستی باعث اطمینان و دروغ موجب تردید است.
        طروب= پیوسته شادمان، بسیار شاد

        >آرمان پرناک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۱۱
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        چه بگویم که همه شعر و
        غزل باشی و شور
        شعرناب هم به حضورت
        چو گلستان شده است
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۰
        درود برشما استاد گرامی سپاسگزارم از حضور
        .و ارسالی زیباتون

        برقرار باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۳۰
        خسروی آواز ایران. .589

        دل ما از غم تو سر به گریبان شده است
        دل ما خسته و افسرده و گریان شده است

        تو صدایت پر مهر است و صفا باز بخوان
        در فراقت دل ماتم زده ویران شده است

        بی تو یک لحظه به آرامش و معنا نرسم
        تار و پود نفسم، یکسره نالان شده است

        شربتی از لب و از روی تو بُود مرهم دل
        زفراق تو دلا سخت گدازان شده است

        غرق دریای غم مرگ تو شد میهن ما
        درفراق غم تو، عشق نمایان شده است

        در خیال رخ تو خاطره ‎ها می ‎خندند
        زمزم خاطره ‎ها چشمه ‎ی جوشان شده است

        واژه ‎هایم چه رها گشته به احساس دلم
        درد باقر همه با یاد تو درمان شده است

        إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
        19/7
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵
        دورود بر خانم حسینی عزیز شعر شما زیبا ست
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۶
        درود برشما بانو آهنگران عزیز

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان بانو جان

        برقرار باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۸

        گل نرگس غنچه کی خندان کنی
        تا که هشیار ز خم مست نادان کنی
        دمی با خاکیان گردی ز این عرش
        جهان پیر بیدار زخواب غفلت چنان کنی
        پرده را بر گیری جهان را از تلاطم درد آرام کنی
        چهره بنمایی شبی وا گره از کار نجیبان کنی
        بیا ی که نظم دوجهان بسته گیسو بود
        مژده دیدار ز شبی روشن شام غریبان کنی
        جمع منتظر پژ مرده افسرده به حال
        شبست روزگار،چو خورشید بدم
        تا روشن صبح مریدان کنی
        رند جهانی سنما
        از چه خریدار پریشان کنی
        سبز چتره درخت تو بود
        بر چه خزان بر سر ایوان کنی
        صولت شمس قمرم ریخت ز رنج و بلا
        بیا که کفره جهان ز وصل تو ایمان کنی
        از بی سر و سامانی شمع پروانه می سوزد هنوز
        پرده از چهره بگیر تا روشن شمع شبستان کنی
        پیره می فروش قول چشمان تو دادم به عزل
        بشکاف سینه شب که دو جام مهمان کنی
        وقتست که آیی گره گشایی ز گردابجهان
        بیا که ملک عشاق ز قباپیراهن کنی
        در مله می خورد گوشت انسان ،انسان دگر.
        بیا که این حرام در مکتب بی نشان کنی
        پشت زمان بودند کسانی به ننگ نام
        امروز هستند کسانی قدر بیا که رسوایشان کنی
        او هفتادو کشت این جهانی به زیر چکمه
        مگر با شمشیر حیدری کار بی زیان کنی
        زمین می خورد زود شیطان بلند بین
        خدا کند که شتاب کندکه ادا حق ضیفان کنی
        ای بشر که دهانت خاک پر و چشمت سیاهی
        خدای لعنتش کند مگر این دیو تو آدم کنی
        گویی کینه توزان زمان فاطمه زند ه شدند
        مگر با داروی سلطان پهلوی مادر درمان کنی
        صبر خوبست می دانی ما صبوریم
        بیا بیا که صبر ما را با ظهور پا یان کنی
        طوبی اهنگران
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۲۳
        سلام
        درود بر استاد بانوحسینی گرانقدر و عزیز
        غزلی بسیار زیبا و دلنشین از طبع بلندتان خواندم و آموختم
        سلامت باشید و سعادت مند خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۸
        درود برشما استاد شیعیان عزیز و گرامی

        بسیار سپاسگزارم از قدم رنجتون

        مفتخرم که هستید ومیخوانیدم به مهر

        سایتون مستدام
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۵

        روزی که بخت تیره ی انسان بخواب بود
        آمد دمی که مایه ی رنج وعذاب بود
        بر صور گور خفته ی اجداد میدمید
        آن مطربی که در پس صدها نقاب بود
        آدم به عقل و معرفتش آدم است و بس
        باید مطیع و یاور حرف حساب بود
        گفتم خراب گشته جهان کار کیست گفت
        بنیاد این جهان ز ازل هم خراب بود
        وقتی جناب را به زمین عرضه داشتند
        جمعی اسیر هیبت عالی جناب بود
        برگو زمین به زهر که مسموم میشود
        دنیا همیشه غرق در این منجلاب بود
        آنجا که جام تشنگی از کام می گذشت
        خلق فرات تنگ زنایاب آب بود
        تا اینکه تخت و بخت تمنا مزین است
        این وعده های عدل و عدالت سراب بود
        در کربلا که قامت آزادگی شکست
        فریاد یاریش زچه رو بی جواب بود
        باید دوباره طرح نوین کرد و راه نو
        چون کوره مشتعل شدو پا در رکاب بود
        باید دوباره سر بسر نیزه ها دهیم
        باید بیاد ساقی بی مشک وآب بود
        شاید دوباره دختر معصوم زندگی
        راهی ی شام و کوفه ی پر التهاب بود
        کار جهان و خلق جهان بی حساب نیست
        باید شبی بفکر حساب و کتاب بود
        وقتی بخون کشید جفا آفتاب را
        آنجا علیه عشق صفا انقلاب بود
        دنیا برای اهل زمین تارگشته بود
        وقتی بروی نیزه و نی آفتاب بود
        اربعین حسینی را به تمامی آزادگان عالم
        وشیعیان سیدالشهدا حسین ابن علی (ع)
        تسلیت عرض مینمایم التماس دعا
        شریف شریفیان
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۳۳
        عرض ادب و احترام خدمت بانوی غزلسرای شعر ناب
        سرکار خانم نسرین حسینی گرامی
        بدون مبالغه عرض کنم که باز از قلم سحرآمیز شما غزلی خواندم
        و البته مثل همیشه مستفیض شدم و بهره بردم
        جسارت است، خواستم نظر محترمتان را در خصوص تغییر این بیت بشنوم؛
        "دشت را کاشته ای یکسره افسون وجنون
        به خدا جَستن از این ورطه زمان می گیرد"
        با احترام
        خندانک خندانک خندانک

        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۴
        درودها برشما جناب هداوند عزیز وگرانقدر

        بسیار سپاسگزارم از حضور و سخاوت کلامتان

        سپاس از توجه شما بزرگواری
        ویرایش شما هم زیبا بود
        حتما روش فکر میکنم
        خرسندم که هستید ومیخوانیدم به مهر

        برقرار باشید به مهر اهورایی خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۴
        جا مانده عکسِ مویِ بُلندت به خانه ام
        پیچیده تنگ پیچکِ حسرت به شانه ام

        هر شب که کِش ز خِرمن مو باز میکنی
        می ریزد اضطرابِ دو عالم به شانه ام

        آشفته ام به موی تو مستم ز بوی تو
        از هرچه جز تو بیخبرم، بی نشانه ام

        با آنکه رفته ای ز کنارم ولی چه حیف!
        حس می شود شمیم تو از هر ترانه ام

        اینک منم پرنده ی خو کرده با حصار
        عمری هوای باغِ تو شد آب و دانه ام

        می ترسم از بهارِ زمستان سرشتِ باغ
        عمری دگر به شاخه نشیند جوانه ام



        ابراهیم هداوند
        سوم اردیبهشت ماه یکهزار و سیصد و نود و نُه
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
        به به درود بانو
        مثل هميشه زيبا و درخور
        قلمتان سبز و مانا خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵
        ۶درود برشما جناب علامیان گرانقدر

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۱۳

        گيسوي درختان
        خيلي زود سپيد شد،
        خرمالوها هنوز كالند!

        ٢
        در ديار كهنسالِ من
        درختانِ كاج، انبوه است
        اما شكوفه هاي گيلاس
        هرسال، كم تَرَك مي شكفند.

        ٣
        هجوم سركشِ توفان
        بر كشتزاران،
        نخستين قرباني:
        مترسك!

        ٤
        رزهاي زرد
        لبه ي باريك پرتگاه،
        رويايي همسان
        با بنفشه ها دارند.

        ٥
        در سوگِ شقايق هاي پَرپَر
        چنين سَرخم كرده اند
        شقايق هاي پُرپَر!

        ٦
        بركه ي كهن
        و غورغور غمينِ غوكان،
        اين شبها سر هر شاليزار
        ماه ابر آلوده است.

        ٧
        گرگ و ميش
        وقتي همه خواب بودند
        غنچه اي گلگون شكفت
        در انتهاي پيچك!

        ٨
        در هزارتوي جنگل
        بغض درخت بلوط
        داركوب
        و آواز تبر
        يك معني دارد!

        ٩
        ملال زمستان،
        پنجره را مي گشايم
        براي دور كردن تفاله هاي سياه،
        ناگزير هجوم بوران!

        ١٠
        كوكو و كاكليِ آواز خوان
        اينك خاموش
        بر شاخساران به خواب رفته اند
        هيچ پرنده اي نميخواند،
        فقط هيزم شكن وُ
        كاجستاني سرخ
        و ديگر هيچ!
        ارسال پاسخ
        محمد خسروی فرد
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۲۳
        درود بانو حسینی ارجمند
        بسیار دلنشین و زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۰
        درود برشما جناب خسروی گرامی
        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷

        رنگ شــعــر

        رنگ زمینه

        دفاتر شعر محمد خسروی فرد
        مهر
        روزگار
        خرد
        آخرین دفتر
        آخرین اشعار ناب محمد خسروی فرد
        پس مگو با من...
        آهنگ رفتن......
        زخم بستر......
        جوشانده......
        سرانجام حسود...

        با خری هم خانه شد روزی سگی
        گفت تا کی می شوی تسلیم کار
        انتهایی نیست بر این جـهل تو
        استخوانت خـرد شد در زیر بار
        لطمه ها دیدی تو از ریگ و کلوخ
        رفت در پاهای تو همواره خار
        در میان مردمان این شد مثل
        هرکه بی عقل است گویندش حمار
        خر به آرامی جوابش داد و گفت
        ما شدیم بازیچه ی این روزگــار
        خود نمی گویی که در سرمای شب
        پاسبانی می کنی با حــال زار
        این همه مرغ و خروس و جوجه را
        تو چرا پس می زنی ای گوشتخوار
        تا که پای دزد را زخـمی کنی
        می شوی دیوانه و مفلوک و هار
        هر دو از اصل و رمق افتاده ایم
        پس مگو با من دگر از ننگ و عار

        زادگاه خرد
        خسروی فرد
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۵
        سلام وعر ض ادب بانوی گرانقدر حسینی
        عزیز وبزرگوار
        بسیار بسیار عالی دلنشین وزیبا
        بانو حسینی بنده راببخشید که دیر خدمت
        رسیدم به خدا شرمنده شماهستم به بزرگواریتان
        ببخشید سرافراز باشید وهمیشه دلتان شاد
        ولب تان خندان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        درود برشما جناب فتحی گرانقدر

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        شما هرزمانی لطف کنید وبه صفحه حقیر سربزنید
        حقیر قدر دان قدم رنجه شما هستم
        سایتون مستدام خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
        چندسال پیش با اتوبوس رفته بودم تهران برای
        انجام کاری. رفتم ترمینال بلیط برگشت بخرم
        دیدم زن ومردی مضطرب وناراحت امدند نزدباجه
        بلیط فروشی وگفتند اقا پول هامون داخل کیف
        خانمم بود تو تاکسی جامونده برای خرید بلیط
        برگشت به شهرستان پول نداریم اگر ممکنه ۲تا
        بلیط بما بده به مهض رسیدن به حساب واریز
        میکنیم بلیط فروش لحظه ای فکرکردو گفت
        شرمنده منم کار گرم .تااین راگفت من خیلی ناراحت شدم گفتم من حساب میکنم
        .بلیط انهاراحساب کردم ومقداری پول هم برای
        خرید غذا بشون دادم. نمیگرفتند بااسرار بشون
        دادم گفتن ادرس بده پول راحواله کنیم.گفتم نیازی نیست
        خداحاظی کردم؟ چندسال بعد باپیکان خودم
        بازن و بچه از تهران برمی گشتیم .وسط بیابان
        ماشین خراب شد هرکاری کردیم روشن نشد
        کنار خیابون بقل ماشین سرگردان ایستادم ناگهان
        اتومبیلی شاسی بلند بازن وبچه کنارمون ایستاد
        اقا چی شده شرح حال راگفتیم .ماشین مارا تا
        شهر قم بکسل کرد داخل مکانیکی رساند
        به مکانیک چیزی. دادو گفت زود برمیگردم بعدازاینکه
        ماشین درست شد نزد مکانیک رفتم پرسیدم
        صورت حساب ما چقدره گفت حساب شده
        ناگهان اقا اومدش وگفت ناهار هم مهمان مایید
        پرسیدم اقا شماکه مارانمیشناسی چه حکایتی
        است گفت مگر چندسال پیش تو ما رامیشناختی
        که تو ترمینال تهران مانده بودیم
        بلیط ماراحساب کردی پول غذاهم بما دادی ما
        همان زن مردی هستیم اکنون میخواهم تلافی
        کنیم گفتم من برای تلافی اینکارا نکردم گفت
        میدونم ولی جلو کار خیررا نبایدبست؟

        این بود سرگذشتی درزندگی
        التماس ودعا
        فتحی .تختی .۲۸ ابان ۱۳۹۹ شمسی
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵
        درود بر شما بسیار زیباست بانوی گرامی خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۱
        درود درود برشما جناب. ابراهیمیان گرامی

        بسیار بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۴

        ای فرشته ٬معلّمِ ثانی
        رسمِ یاری مگر نمیدانی
        قصّهٔ عشق بارها گفتم
        غُصّه ازچشمِ من نمیخوانی؟
        طاقتم طاق شد بیا برگرد
        دردِ من راستی نمی دانی؟
        خاطراتم هنوزپابرجاست
        رویِ قولت چرانمی مانی؟
        اسبِ مِهرووفاکه من دادم
        بی وفاپس چرانمی رانی؟
        گِرِهِ عشق باز می گردد
        به سهولت ،چنین به آسانی
        گوهروسیم وزرویا الماس
        کس نداده به مفت ومجّانی
        شعرِحافظ پُرازوفاوصفاست
        بعدِاوسعدی است وقا آنی
        شعرِبهروزگرچه پُرمعنی ست
        لیکن اونیست همچو خاقانی
        بهروز ابراهیمیان
        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۶
        سلام بانوی من
        درود بر شاعره ی زیبا کلام
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
        درود برشما اعظم نازنینم

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان
        مانا مانا باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
        لحظه به لحظه زندگی، یه فرصتِ نابه بخند
        با مشکلت شوخی بکن، زندگی جذابه، بخند
        گذشته رو رها بکن، به خوبیا نِگا بکن
        دوباره که جدی شدی، غصه و غم آبه، بخند

        یه لحظه صاف و ساده شو، مثِ یه دیوونه بخند
        پنجره ها رو وا بکن، زندگی آسونه بخند
        نگو دلِ خوش سیری چن؟! بیا بشین کنارِ من
        توو زندگی فقط همین، لحظه ها می مونه، بخند

        از تهِ دل بخندون و... پیدا و پنهونی بخند
        شادی بکن، تا کی مگه، توو دنیا می مونی بخند
        حالا مثِ حبه ی قند، یه دیقه چشماتو ببند
        کنجِ لباتو وا بکن، هر چی که میتونی بخند

        حالا که خنده ت نمیاد، به گریه هات زوری بخند
        قیمتِ اجناسو ببین! اینجوری... اونجوری... بخند
        به هر جا که پا میذاری ، انرژیِ تازه ببر
        باز که داری نِق میزنی، ایندفه مجبوری بخند

        نقطه به نقطه، خط به خط، خوب و غلط، فقط بخند
        یه قطعه ی مشتی بذا، بیا وسط، فقط بخند
        برو توو حسِ بچگی، بکن توو لحظه زندگی
        لَم بده محکم به خدا، فقط فقط فقط بخند

        اعظم خالقی
        بهار ۱۳۹۷
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۶
        سلام
        بانوی غزل های ناب خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        درودها برشما استادناظمی گرامی

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۳

        رنگ شــعــر

        رنگ زمینه

        دفاتر شعر اصغر ناظمی
        سایه
        پله ی عروج
        غزل
        آخرین اشعار ناب اصغر ناظمی
        دراسارت سایه...
        منظومه ی شمس...
        غزل ۳...
        مذهب شگفت...
        زخمِ انسان...

        بیداری
        درقافله ی هنوز شقایق ها نیست
        باقله های علم خیز بلند
        آسمان جولانگه اقرار است
        باموشک و فضانورد و تفنگ
        ای آستان بندان متصور پرقصور
        فرمان نه از شماست
        بیگانه ای در آستین سابقه بند فتیله هاست
        درآیینه بنگرید
        شفاف و بی گزند
        یک بدل شوم نابلد
        فرمان روای اقتدار است
        آدمی هنوز ،
        با صرف خویش
        سروته ، دراسارت پر سوز سایه هاست
        بیداری در قافله ی شقایق نیست
        خواب زده گی ،
        سبب سقوط سازمانی پرستو هاست
        باآرمان سوزیِ ناسرهِ خلل سازِ خاکستری
        اصغر ناظمی
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۸
        وای خدا چه شعر قشنگی😍😍
        فکر میکنم اینقدر که خوندمش حفظ شدم
        گاهی اوقات چقدر یک شعر میتونه آدمو به وجد بیاره خندانک
        بمانیدو همیشه بسرایید به مهرو عشق عزیزم خندانک 😍🌻
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۶
        درود ها بر سحر عزیز و دوست داشتنی من

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان نازنینم

        تقدیم نگاه زیبا بین شما عزیزم خندانک خندانک خندانک

        برقرار باشی به مهر خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷

        تقدیر،
        تربتِ خیس بر سر ریخته
        و چنگ ِشیون مینوازد
        تا
        قاریان آه
        تلاوت کنند باران را...
        به دنبال مرقد غریب ات
        بقیع العشق زیر پاهایم
        گام بر میدارد
        آوایی به گوش قاصدک بخوان
        تا شلاق شب را بر شانه اشکهایم
        نفهمم
        صدایم کن تا این طلسم
        را به نوای عشق
        بشکنیم
        نمیخواهم خام خاک شوی
        باید از این بیت الظلام
        نجات پیدا کنی
        آخر چه کسی از علاقه ی انار به بهار خبر دارد؟
        مگر یادت نمی آید پاییزمان را
        که چگونه در خشخاش با خش خش برگها گذراندیم؟
        گیرم که روزه ات را با اذان اذعان هم باز نکنی...
        با قلب خبرچینت چه میکنی؟
        برای شکنجه های شب بر تن این تکبیر چه ضمادی داری؟
        آه که شورش شعرهای شبنم بودی
        آه که تهدید ترانه ی تنهایی ام بودی
        آه که سرود سکری بودی که سحر را تسکین میداد
        نگذار کارمان به روزگار شهریار بیافتاد و برایت
        نوای
        "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا"
        سر دهم...
        مگر تو مرهم و محرم هراس های من نیستی؟
        پس بشکن این سکوت لعنتی را
        صدایممممم کن
        فریاااااد بزن نام بینوای من را
        گور گرسنه است
        و این گورستان گهواره ی شیطان
        فریب نخور معشوقه ساده لوح من
        صدایم کن...
        سحر غزالی
        ارسال پاسخ
        مجید فکری
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۰۰
        درود بر شما قلمتان پایدار خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
        درود برشما جناب فکری گرامی

        بسیار سپاسگزارم از مهرحضورتون

        خجسته زاد روزتون رو تبریک میگم

        انشالله همیشه سلامت تندرست باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۱

        تولدم مبارک😔
        ی سال گذشتُ باز قفس
        بی هم نفس تو این قفس
        ب امید بازگشت هم نفس
        زندگی میکنم در این قفس
        مجید فکری
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۳
        سلام درود بانو حسینی عزیز وبزرگوار
        بینهایت عالی وزیباست
        موفق باشید وسرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
        درود برشما سپاسگزارم جناب فتحی گرانقدر

        حضورتون‌ همیشه سبز برقرار باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        يکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۲۳
        سلام و درود بانو، غزلی بسیار زیبا، با احساس، خوش آهنگ و دلنشین
        دست مریزاد بانو به این شعر و به این قلم
        واژه های تان بر صحفه دل ماندگار
        خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷
        درود برشما جناب محمدی گرامی

        بسیار سپاسگزارم از مهروحضورتدن

        برقرار باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷

        آفتاب
        میان دلهره هایمان راه افتاده
        و ما شرمنده ایم
        که در طلوع، ردّ غروب را گرفته ایم
        غافل بودیم از ذوق چهارپایه ها
        از سپیده ی فجر،
        از تنفس صبح
        و به رکوع خاضعانه ی شب دل بستیم

        خیلی ساده
        رنگ غروب گرفت
        صورتک هایمان
        در حالی که سیاهی شب افتاده بود بر چهره هایمان
        چون گل شبنم عرق می ریختیم
        تا لحظه ی آخر
        که با نسیم
        بوی آشنایی آمد
        و در جانمان غم غریبی لانه کرد
        و لرزه بر تن هایمان جاری شد
        از لطافت اذان.

        و خاطرات شهید ...
        مهدی محمدی
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۷
        خندانک خندانک مثل همیشه غزلی ناب خواندم از شما خندانک خندانک

        لایک شد شعرتون دوست عزیز👍🌹
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۱
        درود برشما جناب شریفی گرامی

        بسیار سپاسگزارم از مهروحضورتدن

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۳

        سبک : پاپ - راک
        من و این همه احساسِ توو قلبم / من و این تو و این، خوابِ قشنگم
        من و زُل زدنِ چشمای نازت / من و قلبی که شد مَست و خُمارت
        من و دستای تو، گرمیه دستات / من و رویای تو نرمیه مووهات
        من و این خونه و تاریکیه شب / من و برقِ نگات، روشنه هر شب
        ( 8 1 4 1 4 )
        عشقِ من روز و شبم توُ شدی جوونم / میخوام امشبو من، واست بخونم
        میخونم از عشقِ تو، احساسِ تو / میخونم که قلبِ من، شُد مالِ تو
        همه ی زندگیمی عشقِ دلم / توُ شدی دلیلِ زنده بودنم
        توُ شدی قشنگیه زندگی ام / گُلِ من قشنگیات مالِ خودم
        جذّابو مغروره من، با نَمَکم / توُ بیا از عشوه هات کم کن یکم
        نفسم بندِ نفس های توعه / عشقِ من، این خوشیا مالِ توعه
        خنده هات مالِ خودم قشنگه من / قلبِ من، گووش به فرمانِ توعه

        توُ شدی ماهِ من و خورشیدِ من / توُ شدی روشنیه خونه ی من
        توُ شدی تمامِ این جهانه من / توُ شدی تمامِ ناتمامِ من
        توُ شدی خدای من، توو آسمون / توُ شدی دعای من، روو دستامون
        توُ شدی قافیه ی ترانه هام / توُ شدی ردیفه بی قراریام
        #دادار_تکست
        ارسال پاسخ
        ابراهیم اخوندی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۰:۱۹
        درود به شما بانوی بزرگوار
        غزل پر حس و پر نشاطی بود
        از خواندنش لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۳۹
        درود برشما جناب آخوندی گرامی سپاسگزارم از

        مهروحضورتون
        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۳۹

        🔶💠طالع ما
        ما که خود طالع خود بسته ایم
        وای بر آن روز که عاقبت کار ندانسته ایم
        ما که خود طالع خود بسته ایم
        وای به امروز که در گرد پریشانی نشسته ایم
        ما بازیچه ی دست حور و فرشته ایم
        ما زخم خورده ی وداع دیو خجسته ایم
        در کار روزگار عجبی کرده !!،
        به تماشا نشسته ایم

        ما درگیر فلسفه های زمانه ایم
        ((که هر دمی به هر دمی، کند دیوی ستمکار
        و هر دمی به هر دمی، شود حوری فریب کار ))
        ما خود ، طالع خود بسته ایم.

        ابراهیم آخوندی
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        عرض ادب
        از قلمتان شعر نابی خواندم

        احسنت لذت بردم
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۱
        درود برشما سپاسگزارم جناب ندری گرامی

        برقرار باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۱

        نفهمیدم هدف از زندگی چیست
        جوابی خواهمت مسئول ما کیست

        چنان بیهوده آزردی دلم را
        به می محتاجم و میلم به می نیست
        حسین ندری
        ارسال پاسخ
        مهدی سالوند (مهدی)
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
        درود بر شما
        بسیار زیبا سروده اید
        پاینده باشید به مهر
        خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۴
        درود برشما سپاسگزارم استاد گرامی

        خواندید به مهر

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۴۵
        امام رضا ( ع )

        شها ستاره هشتم ، رضا ، رضا جانم
        تو از قبیله ­ی نوری من از محبّانم

        بریده رشته­ ی صبرم ، زتیغِ رنج و بلا
        زکوله بار گنه خسته ام ، پریشانم

        گرفته شهرِ دلم ، چون هوای بارانی
        بلا کشیده ی حرمان ، اسیر هجرانم

        نشسته مرغِ دلم پشتِ پنجره فولاد
        چرا که کرده جوابش ، همه طبیبانم

        غلام حلقه به گوشم ، تویی تو اربابم
        منم که معدنِ دردم ، تویی تو درمانم

        شدی چو ضامن آهو ز راه لطف و کرم
        بکن ضمانت من ، همچنین رفیقانم

        دلم کبوتر صحنِ عتیق و جمهوریست
        غبار بارگهت ، توتیای چشمانم

        زیارتت به فقیران ، هزار حجِ قبول
        بعشق حج قبولت ، فقیر میمانم !

        کنی به گوشه چشمی نظر به مهدی اگر
        همیشه بیمه شود ، جان و مال و ایمانم

        شهادت امام رضا ع بر شما تسلیت باد
        ارسال پاسخ
        غلامحسین جمعی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۷
        رد پایی که دلم کاشته بر ساحل عشق
        موج غم یک شبه از دامن آن می گیرد

        درودو سپاس بر شاعر ارزنده و استاد بزرگوارم

        غزلبانوی عزیز و گرامی

        سرکارخانم نسرین حسینی

        دستمریزاد بزرگوار غزلی ناب و خواندنی است که با همه اندوه و دردش

        به دل می نشیند و عاشقان با آن هم ذات پنداری می کنند

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۵۳
        درود ها برشما استاد عزیز وگرامیم

        بسیار سپاسگزارم از حضور و شاگرد نوازیتون

        نمیدونم چه اتفاقی افتاد استاد کامنت شما و جوابی که بهتون داده بودم تو صفحهام حذف شد خندانک خندانک

        خرسندم که هستید ومیخوانیدم به مهر
        برقرار باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        .. خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۳:۵۶
        گفتند صبوری كن

        گر خنده كند ساغروگیسوی توبردوش
        دستی به لبِ جام و دگر در كمر آيد
        اين جامِ دهان بسته و آن زلفِ پرازچين
        كی باز شود هردو،كه عطرش به درآيد
        وين غنچه ی لب نيز، گمانم بشود باز
        گر قاصد آزادی ما، از سفر آيد
        گفتند صبوری كن و اميد نگه دار
        ترسم بشود قصه سروغصه بر آيد
        نا خورده می و مزه ی بوسه نچشیده
        كفاره ی نا كرده گنه، بی خبر آيد
        سربانگ زند، سركشم آن باده ی هجرت
        دل نهی نمايد كه مرو، چون ظفر آيد
        ني جرات ماندن بود و توشه رفتن
        گر بند شود خونِ جگر، اشكِ تر آيد
        يلدا و سيه بختی و تاريكی دوران
        پركرده فضا نيست مجالی سحر آيد
        ما نيز به شكلی چو همان شاعرطوسيم
        تابوت چو بيرون برود، سيم و زر آيد
        گفتی چو صفا خواهم، در سعی بکوشم
        ترسم بزنم رمل و از آن سو حجر آيد
        صد شعرچو با خونِ جگرخوش بسرايم
        اميد ندارم كه، يكی را اثر آيد
        ديگرنظرم قد ندهد، درد دراوج است
        انديشه جمعی، مگرش كارگر آيد
        غلامحسین جمعی
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        سه شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۴:۴۱
        درود بانو حسینی جان

        دل غمدیده ی من کی به وصالی خوش بود
        عمری از حسرت وصلش نگران می‌گیرد

        غزلی زیبا
        مرحبا خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۲۹
        درود بانو فتحی عزیز

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۰

        به آئینه می‌نگرم
        به زیبایی‌ رو به نقصانم
        به برف باریده بر گیسوانم
        به پاییز رو به زوالم
        به خورشید رو به افولم
        به زمستان سخت رو ‌به رویم
        پلک‌هایم را به هم می‌رسانم
        و با خاطرِ خاطره‌هایم
        می‌شکفم...
        مینافتحی(آفاق)
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۳۵
        سلام وعرض ادب بانو حسینی عزیز بزرگوار
        درود بینهایت
        بسیار عالی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۰
        درود برشما جناب فتحی گرامی

        بسیار. سپاس از حضور پرمهرتان

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۱۳
        کس نپرسید به جز درد یقین حال مرا
        حالم از اینهمه یاران جهان می گیرد

        درود بر شما بانو،زیبا سروده ایید🌺
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        درود برشما نازنین مریم عزیز

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان نازنینم

        مانا باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳

        باز‌ در مَسلَخِ‌ چشمانِ خمارَت بَغَلم‌ کن
        دِلِ‌ من تیغِ‌ تو‌خواهد،سَرِ دارَت بَغَلم کن

        بی‌نوایی‌ به زمینم ،تو سَمایی پُرِ سازی
        دعوتم‌کن مَه‌وپَروین به‌سه‌تارَت بغلم کن

        بِرسد تیرِ غرورم سَرِ بهرام زِ سرخی
        گمرَهَم در رَهِ ‌لبخندِ وقارَت بغلم کن

        یخ زَدم کور وکَرم حاصلِ بارانِ سُکوتم
        بهمنم با نُتِ‌ زیبایِ‌شُعارَت بغلم کن

        اِنتها سر نَرسد گر به تو باشد اِقتدایش
        حبلِ من به متینیِ نَوارَت بغلم کن

        باغبانم ! چَمَنت بی‌گُلِ مریم مَگُذار
        به تَمنّایِ تو سَبزم،به بهارَت بغلم کن

        پَردهِ‌دَر کُن گُلِ‌باغَت،بِرسان بوس‌وکنارت
        بیقرارم به نَفَس‌هایِ قرارَت بغلم کن

        مریم کاسیانی
        ارسال پاسخ
        فرهاد شریف
        سه شنبه ۴ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۵۸
        دشت را کاشته ای یکسره افسون و جنون
        به خدا رفتن از این ورطه زمان می گیرد

        درودها بانو حسینی عزیز
        قلمتان سبز و سرشار از شور شعر
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۵
        درود برشما سپاسگزارم جناب شریف گرامی

        حصورتون همیشه سبز

        برقرار باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۰۲:۳۵

        هوالعزیز

        دوش در بزم می ام یاد تو غوغا میکرد
        پیش نامحرمکان راز هویدا میکرد

        نمک ناز به کف سینه من می کاوید
        تا کجا زخم دل سوخته پیدا میکرد

        نوعروسانه به رقص و طرب و پایزنی
        وه چه شوری به دل غمزده بر پا میکرد

        دم به دم آتش غم بر می جامم میریخت
        جلوه در آینه ساغر و مینا میکرد

        در میان جمع مستانم به گرمی می نشست
        طلب جام ز دست من شیدا میکرد

        گاه بر جام می ام سنگ ملامت میزد
        گاه با عاشق سرگشته مدارا میکرد

        یکزمان آغوش بر روی حریفان میگشود
        عشوه در کار من بیدل رسوا میکرد

        گاه رفتن با من سوخته خرمن چندی
        صحبت از روشنی عشق و شکیبا میکرد

        صحبت از شیرینی معنای وصلش بود و
        کاش؛ واژه تلخ جدایی را معنا میکرد..........



        پ ن : این غزل رو چندین سال پیش شاید ده سال یا بیشتر ساخته بودم و بعضی از قسمتهاش ناقص بود امشب سعی کردم که به یه فرم قابل قبول برسونمش چشم به راه نظر بلند و راهگشای دوستان بزرگوار شعرناب هستم

        پاییز99 تهران
        ارسال پاسخ
        پریسا مصلح
        چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۹ ۱۷:۵۷
        درودها بانوی عزیزم دلنشین و زیبا قلمتون مانا خندانک خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۴۶
        درود برشما نازنینم خوش آمدید

        سپاسگزارم از نگاه زیبا و حضور سبزتون عزیزم

        مانا باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹ ۰۴:۴۷


        یک هوس بود که ما عشق حسابش کردیم
        روی دیوار غزل یک شبه قابش کردیم
        غافل از این همه تزویر که در جان افتاد
        پوچ در پوچ شده آنچه نقابش کردیم
        آمد از راه همان عشق اصیلی که رواست
        خسته بودیم و چه بیهوده جوابش کردیم
        رنگ رخسار پرید از قدم نحس حسود
        قافیه خسته از این قوم،خرابش کردیم
        فکر کردیم که عاقل شده با تجربه ،" دل"
        آن هوس بود که ما نکته نابش کردیم

        پریسامصلح
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۰
        درود بانو
        لذت بردم
        خیلی زیبا سرودید
        خندانک خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۵
        درود برشما جناب جوانند گرامی

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۵۶
        روزگاران بی تو معنایی ندارد عشق من
        تن دگر با زندگی کاری ندارد عشق من
        بر دلم زخمی زدییو رفته ای ای نازنین
        مرد زخمی جان من نایی ندارد عشق من
        ساعتی برما چراغانی شدی تابیده ای
        خور نیز با رفتنت نوری ندارد عشق من
        جان گرفتم با رخت کز هر چه زیبایی سری
        گل به پیشت رنگ یا بویی ندارد عشق من
        راحتی بر ما گذر کردی دل و دین برده ای
        سوز ما جانم تماشایی ندارد عشق من
        ای ملک نزدت ز زیبای نمیزد هیچ دمی
        باز ای بین عالمم شاهی ندارد عشق من
        کز تو مجنون گشته این دیوانه بین ای بیوفا
        عاشقی دیوانگی،چاری ندارد عشق من
        خنجری بر ما زدی رفتی برو محبوبه ام
        خنجرت بر این دلم راهی ندارد عشق من
        بین تو مانی گشته فانی رفتنت ما را کشت
        عمر عاشق بی تو معنایی ندارد عشق من

        سهیل خواجوند مانی
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۰۷:۲۳
        درود نسرین بانو جان خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۲
        درود برشما منیژه عزیزم

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان نازنین
        مانا باشی
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۵
        دل غمدیده ی من کی به وصالی خوش بود
        عمری از حسرت وصلش نگران می‌گیرد

        کس نپرسید به جز درد یقین حال مرا
        حالم از اینهمه یاران جهان می گیرد


        درود بی نهایت به شما

        نسرین بانوی غزل هاااا

        بی نهایت زیبا بود و دلنشین

        چقدر به دل نشست ❤💞

        شاعرانگی هایتان مستدام

        غرقه در شور و غزل باشید 💞❤
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۳۵
        درود حدیث عزیزم

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان نازنینم

        ابیات انتخابی تقدیم‌ نگاه زیباتون عزیز جان

        برقرار باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۲۱
        استشمام کن ...
        بوی خاطره از خیال و خواهش
        آبسالان می آید
        تماشا کن!!!
        حریر شکوفه ی نارنج و
        رایحه ی رسوایی از
        رسول رمیده در نگاه این زن می آید
        سمفونی سبز دامنش یک سو
        و سرگذاشتن تو به سجاده ی تنش
        یک‌سو...
        آه شعر های عقیم تنهایی
        ماه چهره اش را نشانم بدهید
        تا پا به ماه،ما شدن بگذارید!!!
        آه ای قامت سپید اسفند
        شقیقه های شبت از شعف شادی
        سرشار باد
        اگر شعرم باردار تو نباشد
        وای بر من!!
        تیر نگاهی مارا بس
        که تیر نکشد قلب بیماری
        از دود های بهمن
        وای بر من!!
        اگر چون آذر آتشین این شعر
        تبسم غرور تورا به بوسه ای
        نسوزانم
        آه باور کن ای خزان خورده ی محزون
        آمده ام که روز های آبانت را
        به معجزه ی مهر و بوسه
        بوستان بهاری کنم
        طلوع من بامداد شهریور نگاهت
        غروب من آغوش تب دار مردادت
        ای ته تغاری زمستان
        تندیس تنت را چه کسی تراشیده
        که این چنین بید است
        دل دختر مرداد...
        ای ته تغاری من تو تیر خلاصی
        بر شقیقه سپید شعر
        رقص خردادی بر گلواژه های تن
        و قدم های فروردینی
        درون این زن ...
        آه ای قله ی بی قبله ی من
        اینک من فاتح آغوش توام ...
        ____________________________


        همیشه سر نهانی در کاسه ی سپیدم است
        که به شما تعارف می‌شود
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۷
        درود نسرین بانوی عزیزم خندانک
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
        درودها برشما بانو منیژه عزیزم

        بسیار سپاسگزارم از حضور پرمهرتان

        مانا باشید به مهر ایزدی
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        نسرین حسینی
        شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۰۹

        دامه ی گیسوانم بر لبهایم می ریزد
        در یا تا پیراهنم می آید و
        در تنم آرام می گیرد .

        دستهایم گلبرگ می شود
        بر شبنم گونه هایم تا ...
        بازوانم در حصار نور .

        بنگر پنجه ی آفتاب
        از کدام کرانه
        از کدام بوته ی لحظه
        طلوع می کند .

        ما در نیلی مرداب
        نیلو فر دیده ایم .
        منیژه قشقایی
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4