جمعه ۷ دی
اشعار دفتر شعرِ پرنیان شاعر علی اوسط حسینی
|
|
دیدی پریشان حالی ام
از هر طرف رسوایی ام
هم ناله و هم درد را
از سوز این تنهایی ام
|
|
|
|
|
مد نگاهت
******
غم انگیزترین است
جزر اقیانوس چشمانم
می شوی دور
فرسنگ ها
ماه من
....
*******
|
|
|
|
|
شمع امید
************
بارش باران سرب
جدار شیشه ای شهر را
می شکند
در تهاجم دژخیم
********
|
|
|
|
|
جاری بیکران
******************
مرا ببین که با چه شوق به سوی تو دوان شدم
چهرۀ در محاق خود کنار
|
|
|
|
|
بی مهابا
******
آنکه می پنداشتم خود چاره است در کار من
بی مهابا آمد و آتش زده در خرمن افکار من
|
|
|
|
|
زندگی سلام
***********
چشمه زندگی جوشان است
مشعلش ز عشق فروزان است
هر که را مسیر شیدایی است
قل
|
|
|
|
|
مهر مادر
***
مهری است کزو بر دل و جان می ماند
از روز ازل ز وی نشان می ماند
در سوختن شمع وجود م
|
|
|
|
|
طرحی دوباره ریز
****
دوباره می آید
همچون همیشه
سنگین و با وقار
آرام و با نشاط
تا ت
|
|
|
|
|
وصل تو
******************
شدم چو مرغ بال و پر شکسته ای
فتاده ام ز اوج و بی نشان شدم
|
|
|
|
|
خلوت یار
****
شبی را بوده ام بیدار و هوشیار
به نجوا تا سحر در خلوت یار
|
|
|
|
|
یلدا
****
یلدا چو رسد، شب به یغما برود
پاییز هزار رنگ و زیبا برود
|
|
|
|
|
بازم میاد چون همیشه
*******
یه روز از همین روزا
بازم میاد چون همیشه
میگه زمستون تو راهه
|
|
|
|
|
تو می مانی
( به یاد شاملو)
*************
چه ناباورانه
در این سال ها
از توغافل ماندیم
|
|
|
|
|
ساحل امن خدا
****
مژده ای گل تو شکوفا می شوی
چون بهاری نو، مصفا می شوی
دور می گردد زتو آزارها
م
|
|
|
|
|
بیکران
******************
مرا ببین که با چه شوق
به سوی تو دوان شدم
چهرۀ در محاق خود
ک
|
|
|
|
|
دستان تو
***
وقتی دستان تو
با قدرت بازوانت
چرخ زندگی را
حرکت می دهد
زمین لبخند می
|
|
|
|
|
زندگی
***
زندگی چون رود جاری و روان
شب و روز در گذر است
نقش تو در کهکشان بیکران
نقش یک رهگذر اس
|
|
|
|
|
دستی مهربان
-------------------
با انکه می سوزم زغم
در سینه دردی بیش و کم
باوربه لطفش، از یقین
|
|
|
|
|
دریای غم
******
دریایی ز غم نشسته در سینه من
درهم شکند همی زغم چهره من
شاید که ز موج آن است،این
|
|
|
|
|
امید
***
بغضی نهفته در گلو دارم من
دشتی ز سراب پیش رو دارم من
می سوزم و چون شمع خموشی گیرم
باز
|
|
|
|
|
یغما
***
آمدی امید فردا داده ای
هم زدنیا هم ز عقبا داده ای
کرده ای سرمستم از نجوای خود
لیک جسم
|
|
|
|
|
مکتب عشق
*******
در مکتب تو ما همه شاگردانیم
خورشید توئی دور تو در گردانیم
تو رخ بنما و چهره م
|
|
|
|
|
یاد استاد
(منظومه کامل نغمه سیاوش)
****
"به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
|
|
|
|
|
آتش عشق
درون سینه ام آتشفشان است
شرار آتشش تا کهکشان است
من این آتش ندانم از که و چیست
|
|
|
|
|
چون نگین
(به مناسبت ماه مهر و پاسداشت مقام معلم)
****
وقت آن است که ز جان یادش کنیم
او که جانان
|
|
|
|
|
شراب ناب عشق
****
آتشی در سینه ام بالا گرفت
شور عشقی در درون والا گرفت
مست گشتم از شراب ناب عشق
|
|
|
|
|
مروارید ناب
****
موجی از عشق در نگاهت جاری است
از نگاهی که زعصیان عاری است
در نگاهت راز ها پنهان
|
|
|
|
|
چه زود رسید
********
پاییز چه زود رسید
برای من
برای تو
که هنوز
در کوچه باغ های بهار
|
|
|
|
|
تشنهِ بی تاب
****
این زبانحال خوزستان است
غرقه در آب
تشنهِ بی تاب
****
علی اوسط حسینی
|
|
|
|
|
سزاوار توئی
****
الهی به درگاه تو آمده بی پناه
به چشمان گریان، به اندوه و آه
چه چشم ها ک
|
|
|
|
|
رفتی ز غمت
****
رفتی زغمت، خود ندانی چون شد
از آن غم سنگین و، دردی چون کوه
بس دیده گریست، دل پر
|
|
|
|
|
منجی زمان
****
دشت ها همه برهنه و عریان
در انتظار نوازش های باران
ای ابر پر ز مهر دوباره ببار
|
|
|
|
|
سر در گریبان
****
سر در گریبان
دوری یاران
قدها خمیده
چشم های گریان
|
|
|
|
|
هیاهوی شب
****
ببین چگونه شب
یکسره طغیان می کند
و سکوت رخت می گستراند
بر گستره زمان
چگونه فر
|
|
|
|
|
فریاد
***
از ظلمت شبانه و انبوه چاه ها
هر سو قدم نهی، مخدوش راه ها
کو چشمۀ زلال نور و آف
|
|
|
|
|
ظلمت
***
فریادهای خفته در حنجره
روزی فرود می آیند، بر ظلمت زمانه
همچون تازیانه
|
|
|
|
|
اختیار
***
وقتی جور زمانه از تو می گیرد اختیار
.......
|
|
|
|
|
کویر تنهایی
***
وقتی سکوت شد شرط رهایی
|
|
|