چهارشنبه ۶ تير
|
|
چشمی زغمش نخفتنی دارم من با وی سخنی نهفتنی دارم من روزی اگرم مجالِ صحبت بدهد یک سی
|
|
|
|
|
قشنگترین حضور تو با شعرای سپید تو در کوچه ها ناب ما قدم زدی تو شعر ما می خوام بگم تو این
|
|
|
|
|
با خيال عطر او، در كوچه چون ياسم رفيق از همين بوي خوش است ،لبريز احساسم رفيق دوستي دارم ش
|
|
|
|
|
شب مهتابی من باز طلوعی دگر است زان که خورشید تو بر خانه من جلوه گراست نورباران شهاب اس
|
|
|
|
|
گمگشته
گاهی ان قدر دل تنگت می شوم که تا به حال همچین دل تنگی به سراغم نیامده است دل
|
|
|
|
|
می ترسم از اون روزی که تو رفتی ، دلم با غصّه دلگیـره و می ترسم گلم امشب ، تو گلدون تو می میره
|
|
|
|
|
با بنفشه های پای چشمهایم چه کنم؟ وقتی جویبار نگاهم به بی آبی مبتلاست تو فقط چشمک بزن و
|
|
|
|
|
دوست داشتن رو همیشه از رابطه دست و چشم بیاموز وقتی چشمی اشک میریزد دست پاکش میکند وقتی که دست
|
|
|
|
|
در راه ماندگان به سلامت رسند اگر برقع گشوده رخ ماهت عیان کنی عشاق سینه چاک خروشان شوند اگر
|
|
|
|
|
میان چشمانت نسیم را خواب کردی درباغ دستانت دل را بی تاب کردی ای اسطوره سبزو ماندگار زندگی ح
|
|
|
|
|
همسر رفت
دختر هم
اما سگ
همچنان بر سنگ قبر
|
|
|
|
|
تمنای صدای بودن محض در حصار تنگ قفس تن تیشه می زند بر ریشه ی باور، و در این خلسه ی توه
|
|
|
|
|
انعکاس ِ تکه ای از خدا باش ؛ برای ِ رویای ِ رسیدن به حلال ِ دلنشین ِ سجده چشمانت تسکی
|
|
|
|
|
عروسک می شوم نه برای بازیچه بودن عروسک می شوم تا همه دنیایم آغوش دخترک بازیگوشی باشد
|
|
|
|
|
بیا بشنو حدیث چشم های ماه سیمایی که دل بردست در حال و هوای لفظ شیوایی صفای
|
|
|
|
|
شب از راه می رسد دوباره، همراه می شوم با جادوگر خواب در سفری به سرزمین رویاها آنجا همه چ
|
|
|
|
|
1- « غزل » یا ...« سپید» شور باید و شعور می بینی.. هنوز « قافیه » را نباخته ام اما
|
|
|
|
|
سال 80 پشت کنکور حسابی ذوقم گل کرده بود اینها را تازه پیدا کردم از آن دوران : "ز دست دیده و
|
|
|
|
|
بگو به کدام شعر به کدام غزل به کدام عطر شکرآور محبوبه ی شب وصف کنم رد نگاهت را که زهم
|
|
|
|
|
خواهم امشب خوش نویسم بهر دلهای دگر الهی ! نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا
|
|
|
|
|
ســـــینه ام آرام شــــد با رفتن ات پـُــر خون شده است! هند و اطلس هم دو چشمم،راهشان جیح
|
|
|
|
|
در چشم ترم گلایه ها میسوزد از هُرم سکوت ,سایه ها میسوزد من شاکل
|
|
|
|
|
چه فرقی می کند
شاعره باشم
یا
زنی که ...
اگر
برای خود نب
|
|
|
|
|
دل دیوانه که گویند تویی دل درمانده و دربند تویی
بهر هر شمع بر افروخته ای مثل پروانه
|
|
|
|
|
«بســـــــم الله الرّحـمن الرّحـیم» رمــز همه زمزمه های نســــیم!
رباعی: بین
|
|
|
|
|
آی روزهای ساکتِ ابری با شما حرف می زنم و قد می کشم تا سقفِ آسمان که پشت چهره ی عبوسِ زم
|
|
|
|
|
شیرها جان فِشانی کردند تا گاوها از اِنقراض، پاکتی شوند! سویا تغییر ژنتیکی داد تا آجیل
|
|
|
|
|
تقدیم به استادانی چون سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق) جناب منوچهری جناب دلجویی جناب سخن سنج تبریزی ج
|
|
|
|
|
یکی آمد برای فتح و یاری دعا بهر فرج بنموده جاری پس از ایام
|
|
|
|
|
الک کردم همه ی شعرهایت را فقط من، من، من، ... ماندم
|
|
|
|
|
کمـی آشفـتـه افکـارم و انـدوه ِ جـدایــی از تــو را دارم مــرا در انـحصار ِ یک نگاه، آنـقدر مـ
|
|
|
|
|
نرو شکستی قلبمو بدون من با توام نامهربون نگاهی کن به حال من بیا نرو اینجا بمون بیا نر
|
|
|
|
|
سکوت (اردشیرشریفی) چه مانده از تو برایم؟سکوت در قفسی که خود نشسته در اندوه انتظار
|
|
|
|
|
چندیست در این وادی غم حیرانم دل مرد ز هجران تو ای جیرانم آزاد شود دل به هوایت لیلی
|
|
|
|
|
به نام خدای همه دلشکسته ها نشستی چرا ؟ منتظری منجی بیاد یا ، یار پشتی بیاد تیر بخوره
|
|
|
|
|
کنارم بنشین تا برایت لقمه ای از نان و لب بگیرم صبح بخیر پژمان روشن طبری (شبگرد)
|
|
|
|
|
"بغض غمی که بسته کمر بر شکار اشک"
ديـريست می کَشَد همه
|
|
|
|
|
قلبِ مظلوم شنیدم صدای پات ،آروم آروم اومده روی پلّه ی دلم ، دردِ مظلوم اومـده *** قلبمُ
|
|
|
|
|
1 ــــــــــــــ دلهره های کوچه در خورجین شبی بی ماه جا مانده است .... 2 ـــ
|
|
|
|
|
خم خمرم لبالب هستم از عشق همیشه مست مست مستم از عشق زد
|
|
|
|
|
پرنده امد و با عشق در امیخت که شد عادت واسه قلب شکسته گمان کردم که محتاجم به پرواز ولی افسو
|
|
|
|
|
مورچه ای را دیدم فکر مشغولش شد که چه مصرف دارد با چه حرکت دارد با چه نیروی شگفتی بار
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر) «یادگارمادر» مادرم که مرد ازصندوقچه گریه اش دستمال نمناکی ب
|
|
|
|
|
عشق تو همیشه غایت من سودای جنون نهایت من آبستن لحظه های دردم مجنونی تو
|
|
|
|
|
شکوه چشمانت سادگی باور حرفها ي خودماني ست آنگاه که لرزش دستانم را به آب می دهم و حوالی
|
|
|
|
|
ﻋﻄﺶ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﯽ ﻭﻗﻔﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺧﯿﺲ ﻣﯿﺸ
|
|
|
|
|
حیای تو چرا هرگز برای روی ازادی برای عفت پاکت نمی خواهی در این دل ها یه غوغای به پا خیزی
|
|
|
|
|
1 تنها مروارید رود در دستان لاغر رعناترین گل می شکند اگر ترانه های پنجره ه را ثبت
|
|
|
|
|
من و تو ! همچون آبشار و زمین هستیم اگر تو را آبشار بخوانم و خروشان *زیباترین آو
|
|
|
|
|
بداهه ای برای شعر
"وقتی خدایادش رفته"
ازخانم آرزوحاجی
|
|
|
|
|
دیوارهای خانه ام می دانند زردی رخم را می خوانند در پس این دیوارها می دانند دیوا
|
|
|
|
|
برای خنده ی من چه کردی با دلم تا شاد گردد؟ نمیدانم چه حسی باعث این فکرمیگردد که من گر بر لبم
|
|
|
|
|
اين شعر را در همدان نوشتم و مفهوم ان اين است كه خداوند چقدر بزرگ است. همي رفتم به سوي غار عليصدر
|
|
|
|
|
دلم بهانه ی تو را دارد در خواب و بیداری با سکوت و با فریاد همراه با عشق
|
|
|
|
|
این آخرین آمار ازاحوال عشق است قاموس های واژه امشب لال عشق است موجی به ساحل ختم و توفا
|
|
|
|
|
عاشق شدن این روزها یک جور ناهنجاری است این مساله از دید تو یک سوژه ی تکراری است می خواهی از من
|
|
|
|
|
سخت پر از عبور غم، بال و پرم شکسته و... ... مِهر، مسافرِ دِلم دستِ قطارِ زندگی روح سخن
|
|
|
|
|
تابش خورشید پیکر آدم برفی به نهر می ریزد
|
|
|
|
|
بعد تو شاید دگر آیینه ها را بشکنم مو پریشان می
|
|
|
|
|
اگر فصل ها شبیه آدمها به هم نارو میزدند الان پاییز بود و آسمان پر از اشک بود در انتظا
|
|
|
|
|
من از نگاه وسوسه آميز مي ترسم حتي از این گلهاي روي ميز ميترسم از چايي داغي كه مي چ
|
|
|
|
|
شبی ، سر بر سر تو مست در مست، شبیه خواب و رویا بوده و هست.
خدا میداند این
|
|
|
|
|
جرم زیستن بس همین مجنون شوی
شوق لیلی بینی و
محروم شوی
|
|
|
|
|
لباس چرك ناپاكان به تن هرگز نميپوشيم به جان خالق هستي شراب خون نمينوشيم نه خورشيديم كه نوري
|
|
|
|
|
از سکه افتاد دورو یی از سکه فولاد آب دیده آهن آهن آب دید اکسید شد دل به
|
|
|
|
|
اولین غزلم: برای روح زمینگیر من پر آوردی کمی "هوا" به منِ "خاک" بر سر آوردی تو را ب
|
|
|
|
|
شکارم کن ای دوست ! مرا از میانِ سیاهی ... درونِ دلِ تیرگی ها ... از عمقِ نفسهای
|
|
|
|
|
در سماعم کرده بودم شاعـــــــری
بین چه بودم من، پریشان
|
|
|
|
|
چه تنهاست گلدان ماه میان تاقچه امشب دوباره گشته ابری دیده ستاره امشب گرفته دست بر آسمان میان
|
|
|
|
|
....و تنهاعاشقانه هایم
شروع می شوند
از فصل قرقاول
از طل
|
|
|
|
|
خدای دور و نزدیک مانده حالا به این بازی به این جنون… من شرح تو بودم
|
|
|
|
|
یک ثانیه مانده به تحویل در میعاد گاه پوریم .... (برای یک قرن هم آغوشی) شکست تندیس باورم...!
|
|
|
|
|
سلام و عرض ادب خدمت اساتید و دوستان عزیزم... بزرگوارانم... شعر " تو به من خندیدی و نمیدانستی
|
|
|
|
|
ای نگارین یار من آغوش گرمت باز کن شو چو مرغی و به ژرفای فنا پرواز کن من فتاده در نیازی و ه
|
|
|
|
|
غم را نمی توان از گیجگاه یخ زده ی لحظه ها زدود اما می توان تکیه داد به نیمکت های رن
|
|
|
|
|
دل سهراب چه خوش بود که گفت *شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند * ما کجاییم و سهراب کجا؟ شعر م
|
|
|
|
|
به هرجا که نامش در نظر باشد مرا با او به خواهش درنظر باشد گلستان خیالش تا عهد ترکمنچای همه
|
|
|
|
|
به نام او که روشنی بخش جان است در کوچه پس کوچه های احساس عشق پرسه می زند صیاد عادت کمین
|
|
|
|
|
آمد به سوی خانه ام
آن دلبر دردانه ام
گردیده او همخان
|
|
|
|
|
1- دل را مده دستی که دلش مالِ تو نیست! دنبال مکن، کسیکه دنبالِ تو نیست! راهِ تو و من دو خطِ
|
|
|
مجموع ۱۲۴۹۸۷ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |