يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ چهار درخت شاعر ابراهیم اشراقی
|
|
کوی معشوق عزیزاست خطر هم دارد
|
|
|
|
|
خرمنی داشتم اما برو باری که نبود
ساختم
|
|
|
|
|
ساقی اول روزبایک جرعه جان را مست کرد گوشه چشمی نشان داد وجهان را مست کرد
خاک و آبی
|
|
|
|
|
سلام بر همه عزیزان بزرگوار وآرزوی قبولی طاعات و نیز یک توضیح . به علت نا آشنایی من است یا مشکل فنی ،
|
|
|
|
|
طراوت این سبزه زار زود می گذرد بگو به برگِ شقایق بهار زود می گذرد به رسمِ ابر به
|
|
|
|
|
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف ... باسلام و سپاس از بزرگوارانی که به کرامت خو
|
|
|
|
|
خوشا آن دل که هردم دلبرش دریادمی آید زهجرانش چو نی هرلحظه درفریاد می آید ح
|
|
|
|
|
نه سایه ازاین درخت و نی بردارم نه طاقت آن که دل از او بر دارم از قصه ی یوسف و زلیخا
|
|
|
|
|
داغِ هجرانِ تو داریم و دوا گاهی هست قاصدی یا خبری بهر شفا
|
|
|
|
|
دردی است مرا که هیچ درمانم نیست مجنون شده ام ولی بیابانم نیست از سوزِ فراقِ خویشتن
|
|
|
|
|
سلام برهمه بزرگواران واساتید و ارزوی بهره گیری از خوان گسترده الهی در این ماه مبارک . زیاده گفت
|
|
|
|
|
چونکه ساقی باده را درجام کرد با بلا آمیخت ، عشقش نام کرد عشق یعنی پا در آ تش د
|
|
|
|
|
هرچه میخواهی بکن ،سردرگریبانی مکن حرف آخررا بگو و گربه رقصانی مکن آینه از قامت
|
|
|
|
|
چشمی زغمش نخفتنی دارم من با وی سخنی نهفتنی دارم من روزی اگرم مجالِ صحبت بدهد یک سی
|
|
|
|
|
دلتنگی : دلم گرفته از این ابر های بی باران دلم گرفته از این بال های بی پرواز دلم گرفته از
|
|
|