بدون تو ؛ تمام تار و پودم هیچ
همه زیان و سودم هیچ
آیه بی وحی نازل شده ؛ مسلمانت شدم
ایمانم چنین نشکن که بدون تو سجودم هیچ
بدون تو ؛ از بخل دشمنان رمیدنم هیچ
شادمانه زیر باران دَویدنم هیچ
بارش آرام برف و تماشا از پشت شیشه
در بزم عزیزان مردانه رقصیدنم هیچ
بدون تو حظ آن لحظه ی ناب پدر شدن هیچ
تحویل سالُ تنگ ماهی و سیزده را به در شدن هیچ
بدون تو هر شعر و ترانه ام هیچ
گلدان رنگی و گل های باغچه ام هیچ
شبی از تو گفتم با گلی که او را جور دگر میخواستم
گل هم حسادت کرد از اینکه تو را از جان و دل میخواستم
او هم تاب نیاورد و آنی پژمرد
وای من سنگ صبوری را از گل سرخم میخواستم
بدون تو نه ساحل و نه دریا و غروبش
نه تخت جمشید با آن همه رعب و غرورش
بدون تو نه دشت و نه آهوی پر کرشمه
نه جنگل نه رود نه آبِ جوشانِ چشمه
کنار تو اما حفط جان هیچ
کنار تو عو عو دشمنان هیچ
کنار تو یعنی ترنم دو تایی ترانه
کنار تو بودن منتهاست هر چیزی به غیر آن هیچ
زیبااااست..