چهارشنبه ۵ دی
مثنوی عشق شعری از ابراهیم اشراقی
از دفتر چهار درخت نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ ۲۱:۱۶ شماره ثبت ۱۵۰۷۳
بازدید : ۱۱۴۸ | نظرات : ۴۵
|
آخرین اشعار ناب ابراهیم اشراقی
|
چونکه ساقی باده را درجام کرد
با بلا آمیخت ، عشقش نام کرد
عشق یعنی پا در آ تش داشتن
سینه را با یاد او ا نبا شتن
با لهیب شعله هم بستر شد ن
سوختن وآنگا ه خاکستر شدن
در هوایش کوس رسوایی زدن
بی تما شا ،حرف زیبایی زدن
عشق یعنی یوسفی در قعر چاه
بر نیا وردن دمی از سینه آه
یار درهر کوچه پنهان می شود
عاقبت در سینه مهمان می شود
می بَرد جان و دلت را بی خبر
جز غباری زو نمی ماند اثر
کوچه معشوق راهی در دل است
یعنی ازدل تا به اویک منزل است
لیلی و عذرا و شیرین کیستند؟
جز نشا ن را ه چیزی نیستند
هرکسی معشوقه ای در برگرفت
قصه ی دیرینه را از سر گرفت
گبر و ترسا و مسلمان و مجوس
هر سحر باشند او را دست بوس
دم به دم معشوق پیغامت دهد
گه به مهر وگاه دشنامت دهد
میفرستد تلخ وشیرین ناز وقهر
گاه جام باده گاهی جام زهر
یارمی گوید به گوش خاص و عام
مهربانی کن در عالم والسلام
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.