سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ رقص قلم شاعر لادن آهور (بانو)
|
|
سایه ها می رقصن.....
سایه ها آزادن که بیان، بعضی وقتا هم برن
سایه ها با
|
|
|
|
|
فانوس دلم، آویز ِ هلال شب؛ این گوشوار کافیست بر روشنی ِ دنیا خاموش ک
|
|
|
|
|
بر دلم که نشستی پرواز را بهانه کردی...
|
|
|
|
|
فصل، فصل نوشتن است بذر کلمات را می پاشم کاش آفت زبانها بگذارند احساس برو
|
|
|
|
|
با قطار زندگانی
سوی راهی دور، اما ناکجا
رهسپارم، ره
|
|
|
|
|
قلم ها می میرند و کاسه های نادانی به زیر دهان ِ علامه ی دهر، نشخوار
|
|
|
|
|
درود بر همه عزیزان و سروران شعر ناب ضمن تشکر و قدردانی از دوستان عزیزی که درخوانش این دو اثر بداه
|
|
|
|
|
سوگند به خواب های ندیده ام که هر شب، بالینم را غسل ِ استجابتِ رویا می دهم، تا در پاک ترین آ
|
|
|
|
|
چه فرقی می کند
شاعره باشم
یا
زنی که ...
اگر
برای خود نب
|
|
|
|
|
هست ما عشق بند شعرم پاره شد قلاب بیاور خیالاتم را
|
|
|
|
|
قطره های خون می چکد از شعرهایم وقتی با نگاهت حجامتشان می کنی
**
|
|
|
|
|
چه لحظات زیبایی این احساس خوب را باید نوشت گویی انگشتانم نفس می کشند! نفس هایی عمیق که د
|
|
|
|
|
قاصدک ها پیر شدند در نشانی ِ تو باید به موهایشان حنا بزنم مبادا فکر کنی سالهاست منتظرم
|
|
|
|
|
چقدر دلم می خواهد زن باشم لوند و زیبا همانند عروسک ِ هم آغوش کودکی هایم، در رویاهایی که هر
|
|
|
|
|
حکم صادر شد: گلیم، فرمانروا شود در اقلیم رنگ فرش در ملا عام بر دار . .
|
|
|
|
|
به ناخدایی ات ایمان دارم در امواج سهمگین سکوتم.
|
|
|