سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پنجره

        شعری از

        لادن آهور (بانو)

        از دفتر رقص قلم نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۸:۲۹ شماره ثبت ۱۲۲۲۴
          بازدید : ۱۰۱۲   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر لادن آهور (بانو)

        این شعر تراژدی نیست!
         
         
        از پنجره ای به بیرون می نگرم،
        که آفتابش،
        زمزمه گر نیست
        غروبی دلگیر را....!
         
        پشت این پنجره،
        کرم ها انقدر مهربانند،
        که به دندانهای گرسنه کودکانِ بی شام
        نمی خزند!
        کودکانی که با کفشهای چهل تکه،
        فوتبال، مشق می کنند!
        و به پنجره هایی با شیشه های مشمّایی،
        گل می زنند!
        پشت این پنجره،
        گنجشک ها سر و دست می شکنند
        برای تیر و کمان!
        و پشت بام ها،
        آلوده ی دوستی با کفتران جَلدند!
        پشت این پنجره،
        یک نفر همیشه
        با صدای بلند
        آواز می خواند
        برای
        نان خشک و نمک!
        و هیچ گاه در سفره اش
        نانی نمی ماند تا آوازش را بشنود!
        پشت این پنجره،
        دختران جوان 
        فارغ اند از تحصیل!
        و خوشحال از آبستنی ِ کودکانِ کار!
        و غمگین از همبستری ِ شبهای انتظار!
        پشت این پنجره،
        کبریتها شبیه شمعند،
        برای جشن تولد عروسکهای عریان
        و دخترکانی که باور کرده اند تولد،
        کیک ندارد!
        پشت این پنجره،
        خانه ها
        بوی گند ماهی نمی گیرند،
        شب های عید!
        و لباس های کودکان همیشه اندازه اند،
        برای عید سال بعد هم!
        پشت این پنجره...
        هیچ کس آرزویی ندارد!!
         
        پشت این پنجره،
        غروب ها
        دلگیر
        نیستند...!
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3