سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سوگند

        شعری از

        لادن آهور (بانو)

        از دفتر رقص قلم نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ تير ۱۳۹۲ ۱۷:۱۰ شماره ثبت ۱۵۰۰۳
          بازدید : ۱۳۱۶   |    نظرات : ۱۴۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر لادن آهور (بانو)

        سوگند به خواب های ندیده ام که هر شب، بالینم را غسل ِ استجابتِ رویا می دهم، تا در پاک ترین آیه های نزول به سجاده ی چشمانم، تلاوت کنم نگاهت را
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۹ شاعر این شعر را خوانده اند

        امیر حسین مقدم

        ،

        امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی)

        ،

        علیرضاجهانگیری نوین

        ،

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        ،

        لادن آهور (بانو)

        ،

        سمیرا شریفی (آسمان)

        ،

        جامد خلجی

        ،

        شهاب احمدي (غروب دلتنگي)

        ،

        حسن حسینی

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        فاطمه جهانباز نژاد

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        علی مومنی

        ،

        ابراهیم اشراقی

        ،

        محمد دهقان

        ،

        مهدی خدایی (آیدین)

        ،

        فرهین رام

        ،

        علی صمدی

        ،

        رضا محمدصالحی

        ،

        حامد شریفی(عرش)

        ،

        محبوبه گرشاسبی(محبوب)

        ،

        پریا نیکدل

        ،

        فاطمه رحمتی

        ،

        علی کلان

        ،

        اعظم امینی مقدم

        ،

        عباس یزدی (طوفان)

        ،

        ناهید فتحی (راشا)

        ،

        امیر حسین پاکزاد

        ،

        مریم مرشدی

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        سيد محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        مریم حشمت پور

        ،

        مهران کاظمی

        ،

        لیلای

        ،

        رقیه حبیبی

        ،

        مرجان جلال موسوی

        ،

        دلارا

        ،

        پژمان روشن طبری (شبگرد)

        ،

        حسین علی دلجویی

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        زیتا رضایی

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        مریم شجاعی

        ،

        ايرج اميري

        ،

        وسعت اله کاظمیان دهکردی

        ،

        سعید چرخچی

        ،

        علی افشاری (فانوس)

        ،

        زهره زاهدی

        ،

        مسعود میناآباد

        ،

        حسن دولتی (درویش)

        ،

        سودابه طهماسبی

        ،

        کبوتر باران(حسين باران)

        ،

        امیر محمدی ارکانی (صادق)

        ،

        جابر ترمک

        ،

        شیوا موسی زاده

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        معتمدی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4