دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
اگر فصل ها
شبیه آدمها
به هم نارو میزدند
الان پاییز بود و
آسمان پر از اشک بود
در انتظار باران
غروب های تابستان را
خط میزنم..
وقتی نیست
دلم زود سیر میشود..
در کوچه های خیس
همیشه برای عاشق شدن
جا هست..
داستان های عاشقانه
در انتهای فصل های بارانی
به اتمام میرسند..
زیر آسمان گریان
زندگی پر از خاطره میشود..
به خیال خیسم میزند
بعضی وقتها که
بی موقع میبارد
شاید خدا
برای قلب شکسته ای
اشک میریزد
در مکتب ما
وقتی زمین خیس میشود
غریبه ای از اون
حوالی بگذرد
زود آشنا میشود..
وقتی باران نیست
انگار
زندگیم در کما میگذرد..
دوست دارم
با خیالهای آسمانی
تا دروازه بهشت خیس راه بروم..
یکی از این شب ها
مهمانی از بهشت به خوابم آید
میخواهم بپرسم
باران در بهشت چه حالی دارد..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.