يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ پای سپیدارهای سر راه شاعر احمد الماسی
|
|
بُهت شدم
با داغی ِ تبی از درد رفتن تو ....
بُهت شدم ،
با ویرانی چشمانی که چشمه های اشکش
|
|
|
|
|
جز خروشانی رودی که از چشمان تو سرچشمه می گیرد تا به دریایی برساندَم برای دل دادن برای صی
|
|
|
|
|
اوج تر
ای لحظات بر من بگذرید زود به نیم روزم برسانید آنجا که آفتاب اوجتر از
|
|
|
|
|
دردهايم را تماشا کردم کمي بلندتر از تاريخ بودند اشکهايم را پيمانه کردم دريا، چه کوچک ب
|
|
|
|
|
یک لعنت بزرگ یک آه تا ابهام چهرهی ماه صبورانه گام میزنیم وسعتهایی گرم را بیه
|
|
|
|
|
برگ برگ دلم برگ برگ خزان میبَرَدَم باز به اوج .... چاره هیچ است دل به تقدیر جاده
|
|
|
|
|
کبوتر قاصد شادی هاست از آسمان به زمین خبر باران می آورد آخر او خودش بارانی است آخر او
|
|
|
|
|
1. روز میلادش نزدیک است آن رؤیا که هر صبح به نوازش ذهنت می آید ....
2. پشت
|
|
|
|
|
1.دستی به ناز کشیدم به رنگین کمان خیالم بوی باران و خورشید گرفت... 2. زاغک دلم
|
|
|
|
|
تقدیم به کبوتر باران (حسین باران )
با تمامی احساسم برای
|
|
|
|
|
مهتاب در پی ِ آفرینش لبخند نازکانه چشمی دزدکی به شبستانی که تو میخانهدارش باشی می ا
|
|
|
|
|
1: از آهستانی که تو بر دشت خیالم گسترده ای می گذرم و رؤیاهایم
|
|
|
|
|
1 ــــــــــــــ دلهره های کوچه در خورجین شبی بی ماه جا مانده است .... 2 ـــ
|
|
|
|
|
به تو میاندیشم
در سکوتی شورمست جام اندیشهام ارغوانیتر میشود بیرنج چراکه خ
|
|
|
|
|
دروازه های تنهایی انعکاس ِ پژمردن ِ آیینه اند و دو اژدهای مست ِ همزاد بلعیدن را منتظر .
|
|
|
|
|
به روانی چشمه به بلندای آبشار به افشان گیسوی دریا
|
|
|