سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 1 آذر 1403
    20 جمادى الأولى 1446
      Thursday 21 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۱ آذر

        کهنسالا

        شعری از

        احمد الماسی

        از دفتر پای سپیدارهای سر راه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۲ ۲۱:۰۳ شماره ثبت ۱۹۴۱۶
          بازدید : ۸۶۳   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد الماسی

        بُهت شدم

        با داغی ِ تبی از درد رفتن تو ....

        بُهت شدم ،

        با ویرانی چشمانی که چشمه های اشکش

        خاک بر سر می کنند ...

        کهنسالا !

        تو برومندتر از نوشکفته های عشق بودی

        و جوانه زاتر از هر درخت

        با نقبی که بر دالان نیستی می زدی با شعر....

        لبخندتگواه بودنت بود

        و هزار زندگی در پاسداشت بهاران...

        اینک ! چرا در پاییز ؟

        در شکفتن های بغض کرده

        آخرین غزلت را سرودی ؟!

        بخوان !

        از خاطره از ترانه از عشق ،

        و از زندگی که سهم تو بود بگو...

        باورم نیست گاه،

        ناچرخ چرخیدن چرخ را

        حسابهایم به هم می ریزد

        و در ابهام دره ای مشکوک می گریم

        که در آن سرازیرم....

        چرا دیروز هجرت تو را باورم شد

        و امروز گو بیداری تلخی

        پنجره های وجودم را تلنگری زد

        کجایی تو ؟!

        ای بی کهنسال عاشق

        کجایی تو ؟!

        ای شامگاه این شب سرد بی باران

        که جامگان سپیدت بوی پاکی می دهند .....

        دلم به حال خودم می سوزد

        تو ستاره ها را شمردی و رفتی

        و من همچنان در پی ِخاک کردن روزگاری بی هویت

        به دنبال کجاوه های بی لیلی

        بیابان را سوزانم .... .......

        گلی از جمع خوبان و پاکان رفت . هرکه خاطره ای از آن سفر کرده یار دارد . که خوب بود و شیرین . روحش را به آرامش می خواهم خدای من

        برای کوچ غریب سجاد کهن سال

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2