جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب احمد الماسی
|
تقدیم به بانو مریم شجاعی
که بانویی مهربان و فرهیخته است . باشد که اندکی از مهربانی هایش را قدر دانسته باشم
با کامل احترام برادر کوچکتان احمد الماسی.
1. روز میلادش نزدیک است
آن رؤیا که هر صبح
به نوازش ذهنت می آید ....
2. پشت نقاب خاطره
گل سرخی
در اولین گاه ِ خورشید می شکفد
و تو نگاهت را آواز می دهی
با رقص پروانه ای....
3. تا چشم گشودم
به مرورت نشستم
رنگ رؤیاهایم
از خواب گذشته بود ....
4. به تماشای مهتاب رفتم
هزار ستاره می خندید
وقتی خوشه ی پروین را
حلقه به گوش می کردی ....
5. هوس ربودن رؤیاهایم را
از سر به در کنید
تک درخت خانه ام
مست بهار
رؤیا ثمر می دهد
6. تاقچه های این خانه
هریک
آینه ای از رؤیای تو را
قاب گرفته اند ....
این باد هیچ توانش نیست
لوح پیمان تو با نسیم
نصب ِ دیوار است .....
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.