پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ فرانو 1 شاعر محسن حامد
|
|
با خودم شوخی کردم،
جو گرفت،بندِ دلم پاره شد.
|
|
|
|
|
بچه که بودم،سه چرخه ای داشتم.
نجوانی که در من پر کشید،
دو چرخه می راندم
|
|
|
|
|
شیرینی زبانِ دلم،
به مزاج قانون خوش نیست.
|
|
|
|
|
جیگر ممنوع التصویر می شود
|
|
|
|
|
شب،حسابم را الک کردم،
برق از سه فازم پرید!
|
|
|
|
|
در پی هر کنشی
هیچ واکنشی نیست!
وقتی چرخش ایام
|
|
|
|
|
تیر خلاصی را بزن تا ضمیر ناخودآگاهم از خواب غفلت های بی تو بودن اندکی بیدار
|
|
|
|
|
تَشعشُعاتِ یو وی پشت عینکهای دودی قرنطینه می شوند، تا با خیالِ تخت عوارض را جذب کنیم!
|
|
|
|
|
از سَرِ بُرج چند طبقه پایین افتادم تا آمبولانس بیکار نباشد! اِشتغال سِزارین شد و از ایج
|
|
|
|
|
کفشدوزک کفش هایش را آویخت تا حیات، وحشیانه بِتازد. راز بقا در خاطراتِ پاکِ تخم مرغ
|
|
|
|
|
زیر ساخت ها به مناقصه می روند تا رایج ترین اختلالِ اجتماعی در فیس بوق لایک شود. پشت پرد
|
|
|
|
|
سینُوزیت که عود کرد، قُرصِ جوشان درون آب درست و پا زد تا ویروس ها، سه شوند! تجویز پزشک
|
|
|
|
|
شیرها جان فِشانی کردند تا گاوها از اِنقراض، پاکتی شوند! سویا تغییر ژنتیکی داد تا آجیل
|
|
|
|
|
امید، با سوختِ زیستی سفیرِ کهکشانِ راه نوری شد تا دَستمان به جای بَند نباشد! رویای سادهِ
|
|
|
|
|
تبر، دسته اش را گاز زد تا جنگل، نفسی تازه کند. به خیالِ خامِ زمین جشنِ آتش بازی، ا
|
|
|
|
|
موریانه ها
جویدنِ روح را تمرین می کنند،
تا روانی ترین
|
|
|
|
|
جعبهِ فرمان دِلمان از پیچ و خم روزگار مُلتهب شد. ما که اهل چیزی نبودیم، این بازی اشکنکش
|
|
|
|
|
بابا برقی چراغِ دلش کم مصرف شده، تا آقای ایمنی امنیت را برقرار کند! اِنگار اعصابش، از
|
|
|
|
|
نیشِ شعرم در بررسی های ژِنو تا بنا گوش، با کله پاچه در چند ثانیه خورده شد! نتایج نشان
|
|
|
|
|
از جهان اول ایمیل فَدایت شوم دریافت کردم، تا برای رسیدن به آزادی دَستمال زَدن را آموزش دهم!
|
|
|
|
|
طبق آخرین آمار توبه گرگ مرگ است! چوپان نیوز انکارمی کند، این خبر کذبِ مَحض است. لابد گو
|
|
|
|
|
جیبم را معاینه کردم، تا عارضه بی پولیش کشف شود. مدتی هست که افسردگی مزمن دارد. بعد از تزریق
|
|
|
|
|
جهتِ استخدام به کارگزینی، مراجعه کردم. بعد از انجام اَعمالِ مربوطه مورد تعارض افکارعمومی
|
|
|
|
|
نادر از سیمین که جدا شد، اسکار صیغه دائم خواند تا برای دست دادن ها و رو بوسی ها مَحرمیت را
|
|
|
|
|
بعد از حلِ جدول مَندلیف، اِسپاسم مغزی گرفتم! در اولین کمک های پزشکی دندانهایم را شمردند،
|
|
|
|
|
دستِ فرهنگستان درد نکند، که یادمان داد خر پول ها را گاو صندوق صدا کنیم! آخرین باری که گ
|
|
|
|
|
جهت سیر شدن از یک روز سخت به صرف شصد درصد گوشت خالص،
|
|
|
|
|
بعد از فوت شدن از شعر، قلم را شستم، تا سَنبُل آزادی ش
|
|
|
|
|
ناسا،بعد از مذاکره با فرانو از خنده، فیلسوف شد! اتح
|
|
|