چهارشنبه ۶ تير
|
|
گلم گم شد نمیدانم کجا هست
دلم در هجر او سخت مبتلا هست
|
|
|
|
|
ای از فروغ روی تو روشن غروب سینه ام
اندر پی سودای تو رنگ عقیقی دیده
|
|
|
|
|
قافیه پردازِ تو ، آخر بُرید...
|
|
|
|
|
به تو لبخند می زنم بی دلیل عاشقانه ای...
باز می سرایمت...
از ماگذشت فرصت جنون و عشق...
|
|
|
|
|
به نام خدا
(خام تو)
مرغ این دل هر کجا پر زد همه رام تو بود،
ذکر اهل دیر و مسجد هر چه بد نام تو بو
|
|
|
|
|
آمدی مرگ خدایت را ندیدی،رفتی
|
|
|
|
|
در ایمان به وجود خالق لا یزال
|
|
|
|
|
در دنیای من ده متر سپید آمده ...جاده هارا بستند/
امروز ، پست جدید سپید ها رسید...فرستنده:شاهدخت
|
|
|
|
|
در جنگل عشاق
سرمست و سرگشته چو مجنونم
مدهوش از جمله جمالش
در وصف آن حیرانم
بید مجنون گل آذین
|
|
|
|
|
هرجا نه به هر باده و هر جام شرابی
هرکس نتواند می و مستی و خرابی
|
|
|
|
|
چشمانم را نگاه کن
گریه می کند
نه
اشک می ریزد
نه
|
|
|
|
|
اگر چه خواب بودم و تو رازهای مرا
میان کوچه هویدای عابران کردی
ولی به خاطر ر
|
|
|
|
|
میخوام بگم – خیلی که بی وفایی
|
|
|
|
|
بادی بوزید و بذری از شاخی برد
وانگه به تن خاک شد و ابی خورد
|
|
|
|
|
مدت هاست
لب از لب باز نکرده ام...
|
|
|
|
|
آفتاب زندگی ام معضل دنیا نبود
بی بها باشد جهان و بودن اجبار من
|
|
|
|
|
سیب چیدن از نگاهت گر گناهی هی بود، باشد
|
|
|
|
|
با تاکسیِ بی اعتنایی،
آسان می گذری
از این مسافر عاشق...
|
|
|
|
|
با دوست مگو راز نهان در مستی
بادشمن خود بده تو گاهی دست
|
|
|
|
|
چشم مست و مخمورش فتنه های برتر داشت......
|
|
|
|
|
ای از فروغ روی تو روشن غروب سینه ام
اندر پی سودای تو رنگ عقیقی دی
|
|
|
|
|
نگاهت
تیر خلاصی ست
بر شقیقه افکارم...
|
|
|
|
|
اگر ان روز که حوا طمع سیب نمی کرد
|
|
|
|
|
در اینکه بی لبت لبِ سیگار لازمست!
|
|
|
|
|
دست هایم به سوی تو و زانوانم روی خاک است
|
|
|
|
|
هر زمان شعرت به قلبم مثل باران می زند
دشت بی پروانگی دم از گلستان می زند
|
|
|
|
|
اربعین و بوسه صحرا به پای زائران
می کند غوغا به جان شوق زیارت یا حسین (علیک السلام)
|
|
|
|
|
تصمیم سختی است رفتن یاکه ماندن
راهی که باید رفت ؛ بی گفتن , شنیدن
|
|
|
|
|
تمام لحظه ها بی آب و نانند
|
|
|
|
|
رفتی و دریا به روی ماسه ی ساحل نوشت
موج من آخر بفهمی معنی برگرد را
|
|
|
|
|
تو تنها ترین تنهای من-ی، که داری مرا از خودت دور می کنی
|
|
|
|
|
صبر من همانند کوه نیست
هیچ کس دارای این شکوه نیست
امروز درمیان جمع تنهایم
بهتراست که با خود ب
|
|
|
|
|
.چقدرتنهایم خسته ازامدن فردایم .من چه بیهوده بدنبال سراب ارزو میگردم
|
|
|
|
|
دو پرستوی نجیب ،بال زنان می آیند
دل خوش از نور و غروب اب
|
|
|
|
|
شعر آزادی و داد
همه از جنس زمان
|
|
|
|
|
معنی نقطه چینها را
با شعر نفسهایم آواز می کنم،
در بلنداے دستانت پرواز،
وعده ے ما،
آغاز مرداد احس
|
|
|
|
|
ای مه زیبای بی احساس من
ای تب و تاب دل تنهای من
|
|
|
|
|
چشمانت را از کدام سرزمین آورده ای که این چنین تاریک بود...
|
|
|
|
|
بزن به شیشه ی حسرت بزن خرابم کن
|
|
|
|
|
رامت شده این
وحشی احساس و
اسیرم.........
|
|
|
|
|
آدمی را مهربانی زیبا می کند!!
|
|
|
|
|
پدرم فقيرم سكه را به صندوق صدقات نيا نداخت ميترسيد عمرش دراز شود !!!
|
|
|
|
|
می کنم نظم پریشان را زچشمانت سوال
شایداز آن بینش روشن بگیرم اعتدال
|
|
|
|
|
ازآن روزی که دیدم عکس مهرت باهوالباقی
برایم فال آخرشدالایاایهالساقی
|
|
|
|
|
اینجا بهار بی تو مهیا نمیشود
|
|
|
|
|
من ، روزی رها خواهم شد...
|
|
|
|
|
پیوسته به جانِ من خسته شرر از تو میرسد
|
|
|
|
|
فخر حاكم بود در پيش كسان //
آن کسان بودند ذاتا چون خَسان
|
|
|
|
|
گفتند اگر از خون گذری بود وصالت
|
|
|
|
|
فاصله ای کوتاه
از ضخامت سیبیل استالین
تا انگشتری عقیق ابوبکر بغدادی
بیش نمانده ست !
|
|
|
|
|
برای بعد از من...
جــــنون مقدمــه ای از وقوع عصیان بود
هوا،هـــوای قــریب الشـــکست ایمان
|
|
|
|
|
بسیجی رهرو راه حسین است/
نه سرازپا نه سامان می شناسد
|
|
|
|
|
بوسه های اتمی را شما کامل کن ممنون
|
|
|
|
|
تو سخت میگیـــــــــری ... !
|
|
|
|
|
از فروغ روی تو قلبم فروزان گشته است
این دلم از عشق تو ی
|
|
|
|
|
خزان عهد ما هم روزگاری...
دوام عمر می چیند ازین باغ
|
|
|
|
|
از من مپرس علت عاشق شدن چه بود/
این مساله تمام جوابش درون توست/
|
|
|
|
|
لبخند چیست
جز کشش مضحک لبها...
|
|
|
مجموع ۱۲۵۰۰۶ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |