يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ کلبه ی عاشقانه شاعر آرش حاتمی (تکروٍ تنها)
|
|
تجربه کن...
نیشِ مارِ خوش خط و خال آشنا
و زهر عقرب ساعات زندگی
|
|
|
|
|
با تاکسیِ بی اعتنایی،
آسان می گذری
از این مسافر عاشق...
|
|
|
|
|
به من اجازه نداده اید عاشق باشم
قدر ماندن یک شب با عشــــق باشم
|
|
|
|
|
چقدر بی تو شکستم ,نه دیدی نه شنیدی
آه چه آسان از کنارم پر کشیدی
|
|
|
|
|
اشک در برابر کسی جز تو روان نکرد
افسوس احدی به غیر تو براو ستم نکرد
|
|
|
|
|
این دل های زخمی به مرحم نمی رسند
این عاشقان به هیچ جز غم نمی رسند
|
|
|
|
|
چه سرنوشت شومی!تنهایی سهم من شد
نه دروغ بود که راستی جدایی سهم من شد
|
|
|
|
|
دیــــر می رسم و تورا برده یک نفر...
با حلقه ای طلایی و ی
|
|
|
|
|
كارم از اين کشیدن فریاد هم گذشت
از سرزمين يخ زده چون باد هم گذشت
|
|
|
|
|
اگر آن کٌرد کلهری بدست آرد دل مارا
به تار مویش کنم جان
|
|
|
|
|
تند می زند قلبـــم که هواداری ات کنــد
چون اشک بر گونه هایم جاری ات کنــد
|
|
|
|
|
اینجا سیاه،تاریک ست خورشید نمی آید
دگر شاهزاده ای با اسب سپید نمی آید
|
|
|
|
|
نگاه من به زندگی شوم می شود وقتی..
که عاشق به قصاص محکوم می شود..
|
|
|
|
|
وقتی تو را به جرم عشق دار می زنند
به نرمی احساس تو خار می زنند
|
|
|