سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        تصمیم سخت

        شعری از

        مهرناز لامعی

        از دفتر حرف های من نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴ ۲۱:۰۸ شماره ثبت ۴۲۴۹۰
          بازدید : ۵۲۳   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         این روزها درگیرتصمیمی بزرگم
        درگریه هایم بوی باران،من تگرگم
        افتاده ام،کزکرده ام ،آشفته ام من
        پاییززردم همچو یک افتاده برگم
        حلاج گشتم تا بیابم زندگی را
        انگار گم شد خاطراتم؛ یارمرگم

        تصمیم سختی است رفتن یاکه ماندن
        راهی که باید رفت ؛بی گفتن ،شنیدن

        درعین بودن نیستم ؛این باورم شد
        شایدهویت گم کنم ؛غم باورم شد
        انگارعشقم شد فراحسی به دنیا
        گاهی چرا این بی توبودن داورم شد
        درانتظارت سالها ویران شدم من
        این آرزوها درسرابم ؛زیورم شد

        تصمیم سختی است رفتن یاکه ماندن
        راهی که باید رفت ؛بی گفتن شنیدن

        دربرزخی گم کرده راهم ،بی گناهم
        درنرد شط رنجی شکستم مات و شاهم
        انگاردرصحرای دل من یک گرفتار
        گاهی نیازم یک بغل از دل بخواهم
        یک راه پس ،یک راه پیشم ؛مانده دردل
        نادیده ای بودم که شد عادت گواهم

        تصمیم سختی است رفتن یا که ماندن
        راهی که باید رفت ؛بی گفتن شنیدن

        ازحس انکارم چو آهو درگریزم
        درراه فرداها نشستم ،آمدی؟ تا گل بریزم
        آغوش دلتنگی بغل کردم به دنیا
        افسوس در دریای غمها ،موج خیزم
        شاید مسافربوده ای دائم به رویا !
        انگارمردم ،یا حبابی رستخیزم

        تصمیم سختی است رفتن یا که ماندن
        راهی که باید رفت ؛بی گفتن شنیدن

        هرشب نگاهت بردلم حتی هوس شد
        دلتنگ گشتم هرغروبی یک نفس شد
        درگوشه ای ازخانه ات رازی نوشتم
        شادی به غم خواهم که عشقم درقفس شد
        دربندرویایی نشستم در زمانها
        احساس بودن در دلم فریادرس شد

        تصمیم سختی است رفتن یا که ماندن
        راهی که باید رفت ؛بی گفتن شنیدن
        روحم به رویایی که دارد درعذابست
        قلبم به دردش کرده عادت یاکه خوابست
        آغوش احساسم همان گرمای عشقست
        اما خیالش دایما دریک حبابست
        غافل که بودم راه عشقم هم عوض شد
        گم میشوم درعشق ورویا این سرابست
        تصمیم سختی است رفتن یاکه ماندن
        راهی که باید رفت ؛ بی گفتن شنیدن
        مهرناز...سراب...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2