سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        قلب فروزان

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴ ۱۹:۳۷ شماره ثبت ۴۲۴۵۶
          بازدید : ۲۸۳   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        قلب فروزان
        از فروغ روی تو قلبم فروزان گشته است
        این دلم از عشق تو یک ماه تابان گشته است
         
        پیش من بنشین دلم را شاد کن ای نازنین
        این دل من همچو بلبل یک غزلخوان گشته است
         
        گر دلم سرشار شد از عشق تو ای یار من
        عشق تو در سینه ام چون راز پنهان گشته است
         
        عشق تو در سینه ام اکنون که زندانی شده
        همچنان قلبم برای عشق زندان گشته است
         
        دیدن رخسار تو اندر دلم شد آرزو
        منزلم مانند مجنون در بیابان گشته است
         
        دیده ام در انتظارت بر سر راهت مدام
        یک دمی آن را ببین بسیار گریان گشته است
         
        عهد بستی چهره ات را جلوه گر سازی دگر
        پس چرا دیگر تورا آن چهره پنهان گشته است ؟
         
        عهد را گر بشکنی دلخور شوم ای خوش لقا
        عشق تو اندر دلم همواره شایان گشته است
         
        روی خود پنهان نمودی من بقربان رخت
        صورت زیبای تو شمسی نمایان گشته است
         
        عشق تو قلب مرا هردم منٌور میکند
        این عجب باشد که قلبم نور باران گشته است
         
        جان من بستان بهایش را بده از عشق خود
        اندرین سودا مرا سود فراوان گشته است
         
        جان من ارزش ندارد گشته است بیمار عشق
        چونکه بیمار است محتاجت به درمان گشته است
         
        گفت گمنام آتش عشقت دلم سوزد چنان
        آن چنان مثل کبابی سخت بریان گشته است
        چهار شنبه چهارم آذر نود چهار.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2