انتخابی اختیاری
بی تو باران دلم را بیقراری می کشم
آبروی عشق را بر پایداری می کشم
آب و جارو می کنم با مَشک مُژگان شعر را
شور ِشیرینی اگر در شهر جاری می کشم
از سر ِ شب تا طلوعت در سحرگاه امید
پیشوازت را بنانی افتخاری می کشم
من که معتاد دو نم از شبنم نامت شدم
آنی از من روی گردانی خماری می کشم
رندی از دستم سمرقند و بخارا را ربود
من برایت ساحلی تا شهر ساری می کشم
نیش داروی تو از هر نوش داروی سر است
قدرت تاثیر را بر سینه کاری می کشم
تا خیالت تخت باشد تخت شاهی رفتنی است
یادگاری ماندنی بر روی گاری می کشم
بر لبت تا گل کند لبخند قند آرزو
بر لبم با نی لبک رنگی اناری می کشم
اول اسم دو قو را در کنار هم شبی
روی دیواری دلی مست از قناری می کشم
تا کلاغان قارقار خویش را پنهان کنند
بر بلندای دلم بازی شکاری می کشم
دسته گل را آب دادن بهتر از دادن به آب...
می شود وقتی به سویت دست یاری می کشم
می کَشی یا می کُشی؟ فرقی ندارد نازنین
من برایت انتخابی اختیاری می کشم
علی نظری سرمازه
سپاس خدای را که فرصتی دوباره داد تا در دانشگاه شعر ناب نقدی بنویسم
شعری پیش رو داریم از جناب آقای علی نظری سرمازه که ان شاء الله چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
وقتی انسان پیشرفت دوستان در دانشگاه ناب را می بیند واقعا کیفور میشود. مانند همین شعر جناب نظری که الحق یکی از بهترین اشعار سایت میباشد پیشرفت قابل ملاحظه ای که مرهون تلاش و تمرین و ممارست شاعر است و لاغیر
عرب ها یک شعری دارند که میگوید
بقدر الکد تکتسب المعالی
و من طلب العلی سحر اللیالی
( به وسیله ی تلاش انسان به جایگاه بلند میرسد و هرکس جایگاه رفیع طلب کند باید شب زنده داری کند ( ساعات زیادی تلاش کند))
پس هر جا به جایی رسیدید تلاش شما حرف اول را زده که به فرموده ی قرآن کریم ( لیس للانسان الا ما سعی)
با این مقدمه میرویم سراغ شعر زیبای جناب نظری
🔵 انتخاب درست ردیف و قافیه جلا دهنده ی شعر است
در اشعار دارای وزن عروضی انتخاب درست ردیف و قافیه باعث میشود که شعر ما تصنعی به نظر نیاد گاهی برخی شاعران با انتخاب نادرست ردیف و قوافی خود را به زحمت انداخته و چون نمیخواهند از حیطه ی وزن خارج شوند این انتخاب نادرست شعر آنها را سلاخی میکند.
قاعده ای است در ادبیات و اشعار نئوکلاسیک به نام
( کلمونتال) بر اساس این قاعده ردیف و قوافی حتما و قطعا باید مثل روغن در جریان شاعر روانکاری داشته باشند و هیچ دست اندازی را در شعر ایجاد نکنند.
جناب نظری گرانمهر با عمل به این مهم توانسته شعری روان و دلچسب برای مخاطب ارائه دهد و مخاطب از خواندن این غزل خسته نشود.
وقتی موسیقی کناری شعر بحث می شود باید جوری چیدمان کرد که زورکی جلوه نکند.
ردیف (می کشم) در این شعر با قوافی انتخابی توانسته موسیقی کناری شعر را بالانس نگه دارد.
حلقه ی قافیه و ردیف قطعا سلامت معنا را در این غزل حفظ کرده است.
متاسفانه در آثار برخی شاعران نوقلم بحث قافیه و ردیف نضج درستی نگرفته و این باعث شده در بلند مدت شاهد آثار یکسان و تکراری با اسامی گوناگون باشیم و شاعر پشت شاعر متولد میشود ولی مثل بچه لاکپشت های از تخم درآمده خیلی هایشان در روزهای اول شاعری تلف میشوند.
🔵 وجود تصاویر حسی در این غزل
یکی از المان های مهم شعر وجود تصاویر حسی در آن است این تصاویر پیوندگاه ذهن شاعر با مخاطب است و تا وقتی این تصاویر درست استفاده نشود
سیم مخاطب و ذهن شاعر قطع است و مخاطب از درک شعر عاجز
احساس هایی مانند بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی میتواند کمک شایانی به درک مفاهیم شعر بکند.
تصویر حسی ابزاری است که شاعر میتواند از آن در ارتقای شعرش بهره گیرد هرچند در برخی موارد این تصاویر حسی در برگیرنده ی کل عاطفه نمیشود ولی مطمئنا کمک شایانی در عاطفه ی شعر میکند.
تاریخ شعر و شاعری نشان داده که زنان بیشتر در استفاده از تصاویر حسی موفق عمل کرده اند هرچند شعر زن امروز هم به قهقرا رفته و سایه ی مردانگی، زن سرایی را از این اشعار گرفته است.
🔵 استفاده از الگوی سوئیش (جابجایی) در این غزل
الگوی سوئیش برای بار اول در سال ١٩٨١ توسط ریچارد بندلر و جان گریندر مطرح شد بر اساس این الگو رفتارهای خوشایند و هدفمند جایگزین رفتارهای ناخوشایند و اجباری میشوند.
در میان برخی شاعران مانند سعدی الگوی سوئیش کاربرد زیادی دارد.
جناب نظری خواسته یا ناخواسته از این الگو در شعرش بهره برده به عنوان نمونه
در بیت
من که معتاد دو نم از شبنم نامت شدم
آنی از من روی گردانی خماری می کشم
معتادی از نام معشوق در مصراع دوم با نشئه گی وصل جایگزین شده است.
یا در بیت
رندی از دستم سمرقند و بخارا را ربود
من برایت ساحلی تا شهر ساری می کشم
از دست دادن سمرقند و بخارا با ساحلی تا شهر ساری جایگزین شده است
یا در مصراع
نیش داروی تو از هر نوش داروی سر است
نیش دارو با نوش دارو جایگزین شده (سوئیش عکس ولی در جهت ارتقاء)
و ابیات متعدد از این دست که اوج آن در مقطع غزل نمود دارد
اصلا انتخاب ردیف (می کشم) در این غزل به شاعر این امکان را داده تا از سوئیش های مختلفی بهره گیرد.
نکته ای که به ذهنم رسید اینکه ترکیب
( مَشک مژگان) به نظر من ترکیب درستی نیست و شاعر باید برای ترکیب سازی های درست مطالعه ی بیشتری کند.
بیش از این ادامه دادن اطاله ی کلام است وگرنه گفتنی ها زیادتر از زیاد می باشد.
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی