پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
باریکه ای تاریک
از زیرِ در، سرریز
گشت و در هوا رقصید
- چون جوهری در آب،
ناگاه گِرد آمد...
همچون شبح در خواب
بیصورتی صورت گرفت و
دم به دم نزدیکتر آمد
از چهرهاش،
خورشید خورشید،
تاریکیِ موّاج میتابید...
شلاق امواجش
لبهای چشمان مرا بوسید...
با بوسهٔ کابوس
من عاشق وحشت شدم، وحشت!
نگریختم از او
آمیختم با او
همبسترِ ترسم
آبستن از من شد
نُه ماه نَه!
نُه روز بعد از آن
یک صدقلویِ درد
در خانهمان زایید
من والد این دردها هستم
همدردها داماد من هستند
یا نوعروسانم
من صاحب صد ها نوه هستم
صدها که نام هر کدام ازْشان:
درد ابن درد ابن منست
من: عاشق وحشت
من: والد دردم
(حاشیه)
تا میتوانید نقدش کنید. باید پیرایشش کنم! کل شعر را در مدت کوتاهی (کمتر از بیست دقیقه) سرودم و احتمالا به کاهش و افزایش نیاز دارد. نیمایی ست اما اصراری ندارم نیمایی بماند. حس میکنم سرعت روایت در شعر در نیمه دوم آن سریع تر از اول آن است و ممکن است نیاز به گسترش باشد...علی ای حال... اگر هم فکر میکنید به درد نمیخورد و بهتر است رهایش کنم هم بگویید.
|
|
نقدها و نظرات
|
درود فراوان. حتما به پیشنهاد شما فکر می کنم. | |
|
درود فراوان خدمت خسرو خوبان. کاملا بجا و درست بود. راستش تقطیع این شعر را به این شکل با عجله هنگام تایپ در سایت نوشتم که البته احتمالا پر از ایراد است. حتما بازنگری میکنم ممنون عزیز | |
|
علاوه بر مثال شما، در «سرریز گشت و...» هم این مشکل هست. من یک مقدار شیطنت کردم و خواستم هجای کشیده سرریز رو برجسته کنم مانند تاریک در مصراع قبل ولی خب مشکلاتی در وزن به وجود میاد مگر اینکه ملاک تقطیعمون تاکید روی کلمه باشه و وزن رو با خواندن در «میان مصراع» ها دربیاریم که احتمالا خالی از اشکال نیست | |
|
درود فراوان خدمت دوست بی وفا😁😁😁 بالاخره یکسری به ما زدیدا. کاملا درباره تقطیع حق با شماست. من یک مقدار درباره کاربرد «مستفعلن» در نیمایی دچار شک هستم. حتی اول خواستم اسم شعر را آزاد بگذارم نه نیمایی. مصراع ها عمدتا به«مستفعلن» یا «مستفعلن فع» یا «مستفعلن فع لن (معادله دو تا «فع») ختم شدن. اما در نباید «...گرفت و دم به دم...» را مثلا می شکستم. | |
|
اوه چه سوتی بدی دادم. در واقع اینه: در هوا رقصید چون جوهری در آب. (جمله تموم شد) ناگاه گرد آمد (یعنی جوهره جمع شد). در واقع نباید بعد آب، کاما میذاشتم. بلکه باید نقطه میذاشتم و خط بعد رو فاصله میدادم. ولی بله بعد پخش شدن، عملا انگار برعکس میشه و بر میگرده. اول به نزمی پخش میشه و بعد ناگهان جمع میشه. | |
|
درود بر آقای زراعتی ممنون بابت اشتراک نقد و نیمایی معینی. راستش نیما هم برای وزن و هم قافیه اهمیت زیادی قائل بوده. اما خب در شعر من قافیه ها نامنظمند و چند خوشه اند مثل: (۱) آب / خواب (۲) رقصید/ خورشید/ می تابید/ بوسید / زایید و البته قوافی غیر اصلی مثل آمیختم و نگریختم. اما نیما و برخی دیگر خیلی منظم تر استفاده می کنند. مثلا در شعر مهتاب، قافیه و ردیف اصلی در آخر هر می آیند: خواب در چشم ترم می شکند. و البته قافیه های درونی (شب تاب و مهتاب مثلا). من شخصا گرایش خاصی ندارم ولی ممکن است به مورد خاصی ناخوداگاه بیشتر تمایل داشته باشم که بقول شما باید با امتحان کردن بیشتر بفهمم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دردمندانه است
ازدواج با وحشت و سه سوته پدر درد شدن
فکر کنم یه هف هشتایی ماشین و یه چند میلیاردی وام اخلاسی بهت بدند
و اما
به نظرم چون در پایان
من والد دردم
را آوردید
به سطر من والد این دردها هستم نیاز نیست علاوه بر این
که نام هرکدامشان
درد ابن درد ابن درد است
تا بعد...