يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ عشق شاعر شمیلا شهرابی
|
|
ته تغاریه زمستانم
یکی یکدانه اسفند
بوی بهار دارم ورنگ وروی زمستان
ته تغاریه زمستانم
سردم اما در
|
|
|
|
|
ایستاده جهانی،
که تو با نازِ نگاهت...
|
|
|
|
|
گریبان حسرت
همخوابگی
اشک وبوسه را
|
|
|
|
|
تو نیامدیُ، هرشب
یک ستاره تا صبح
از هق هق گریه
در آغوش ماه بی تاب شدِ
|
|
|
|
|
می شنوی ؟1
صدای ساز نیست ...
صدای
قلب من است
|
|
|
|
|
بر سر سفره ی افطار دلم
نازل شد
یک دفعه وقت دعا
|
|
|
|
|
باران خورده نیمکت ها
پارک خالی
کلاغی تنها ...و تاب بازی
|
|
|
|
|
دعوت کن !!
مرا به انقلاب بوسه ات
کودتا کرده ام ،در آغوش
شب بو ی موهایت
|
|
|
|
|
کمی بعد از پیچ ،جاده لغزنده
و کمی آن سوتر
چاله ی، نه چندان عمیق
چشم به راهت نیستم !!!
اما....
|
|
|
|
|
چکامه ی نوشت
با احساس
اشک هم جوهر قلمش
قلب این تپنده پر مهر
دفترشعری شد
|
|
|
|
|
در گرگ ومیش هوا
چشمانی شیطون
در چشمم خیره شد
با نجوایی دلبرانه
|
|
|
|
|
یادم آمد تمام زنانگیم را
چه میخواستم ،بگویم باز
یادم رفت !!
|
|
|
|
|
حیاط خانه ام میشود ،دستان گرمت
شکوفه میکند گیلاس، تو ی پاییز
لبخندت
|
|
|
|
|
و یک سوره ی قرآنی، آیه هایت ناب
اصحاب کف ثانی و ما بی خبرانیم
که تو واژه واژه ات شهامت است
شهادت
|
|
|
|
|
پیوسته به جانِ من خسته شرر از تو میرسد
|
|
|
|
|
سر میرود واژه ی غزل در پاییز
باغ میشود رویای خیس خیال انگیر
|
|
|
|
|
با نام عشق
با صدای مخملی گفتش چرا؟
گم شد واژه در پژواک ها
دست من لرزید
|
|
|
|
|
در حضور سایه ی از تردید مرگ
دل به آسمان، سر به سینه داده ام
با عبور از جاده ی سرگشتگی
دست در د
|
|
|
|
|
بهت پیله کرده ام
نمیدانم
پروانه میشوم
اما
خوب میدانم
از پیله عشق تو
همان مجنون بی لیلا
|
|
|
|
|
به پریشان حالی
بید مجنون
نمی خندید
|
|
|
|
|
کوله بارم را جمع کردم.
یک بغچه دلتنگی!!
.یه بغل حس تنهایی!!
دو ورق حرف نگفته!!
|
|
|