يکشنبه ۴ آذر
خاموش شدِ شعری از شمیلا شهرابی
از دفتر عشق نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۲۲ شماره ثبت ۴۶۲۴۳
بازدید : ۵۶۱ | نظرات : ۱۵
|
آخرین اشعار ناب شمیلا شهرابی
|
تو نیامدیُ ،تمام شعرها
بوی نم می دهد از خیسی اشک
تو نیامدیُُ، شب چراغ احساس
خاموش شدِ
پشت پرده ی ابهام
این کوچه گردی های خیال
عادت چشم های، باز شدِ
تو نیامدیُ، هرشب
یک ستاره تا صبح
از هق هق گریه
در آغوش ماه بی تاب شدِ
باز هم یک ،شهاب در
دل کویر نازل شدِ
این دیوارهای انتظار،
گوی،رقیب دیوار چین شدِ
حسی بین دست های منُ
گور کن ،انگار!!
یک حسِ مشترک، همدرد شدِ
تو نیامدی ُ شب ها
با دلهره ی قهرِ ،خورشید صبح شدِ
اینجا ،باز کنار سجاده یی خیس
یک فرشته تا سپیده
دستمال کشیدِ ،بر گونه !!
تو نیامدیُ
باز باغچه ی همسایه آفت زدِ
پشتِ پنجره ،این دل تنها
هی،هاااا کرده شیشه ...
نوشتهههه دوووووستت دارررمُ ...
هی پاک کردِ!!
تو نیامدیُ، تمام شب فانوس ها
راه کشتی را اشتباه نشان دادِ
تو نیامدیُ،دل من بازهم
مرده ،بینِ عطر خاطرها
شمیلا شهرابی
18 فرودین 95
پی نوشت :هرگاه دل زنی پشت چراغ قرمز انتظار عشق می میرد
ستاره ی افول میکند.فانوس ها خاموش می شوند.باغچه ها خشک ...
دل زن یعنی همه دنیا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
یک فرشته تا سپیده
دستمال کشیدِ ،بر گونه !!
تو نیامدیُ
باز باغچه ی همسایه آفت زدِ
پشتِ پنجره ،این دل تنها
هی،هاااا کرده شیشه ...
درود بانوی عزیزم
بسیارزیبا وبااحساس بود