بیا یکدم تو با من باش!

بیا یکدم تو با من باش!! شعری از علی اصغر حیدری بلخی

بیا یکدم تو با من باش دلم ویرانه ویرانست
شراب عشق نوشانم که این میخانه میخانست

بدون یاد تو این قلب مجروح من عاشق
گمانم میشود یکدم! ببین دیوانه دیوانست

دل سنگت نمیسوزد ؟ به حال زاری من گاهی
مدوا کن تو حالم را به یک پیمانه پیمانست

اگر مجنون شدم روزی و عشق تو کشد صحرا
ببازم این جهانم را همین مستانه مستانست

اگر عاشق شدن جرم است در شهر و دیار تو
بکش در بند زلف خود که این افسانه افسانست

تو محبوبم ، تو معشوقم ، تو باشی دلبر خوبم
بیا یکدم تو با من باش دلم ویرانه ویرانست

علی اصغر حیدری بلخی