سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Sunday 1 Jun 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

        يکشنبه ۱۱ خرداد

        كوچه

        شعری از

        مسيحا الهیاری

        از دفتر صليب رنج نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴ ۱۶:۱۲ شماره ثبت ۴۲۴۵۰
          بازدید : ۷۰۱   |    نظرات : ۱۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسيحا الهیاری
        آخرین اشعار ناب مسيحا الهیاری

        شعر كوچه منتخب جشنواره هم بوده چهار سال پيش و من اولين بار تقديم ميكنم اين شعر را به مديران صبور و زحمت كش سايت نابمان استاد ملحق .استاد  فراهاني لنگرودي ... استاد استكي و بقيه مديران برگ سبزيست تحفه درويش.....
        سكانس يك :
        كوچه اي سرد با ديوارهايي  سالخورده .. آخرين نگاهمان در هم  مي لولد                                                                                     و تو لبخندي
        را برگوشه لبت تحميل ميكني
        و در عمق كوچه گم ميشوي
        سكانس  دو:

        يادت هست  دستانت در دستان من بود و لبانت از شهد ديگري مينوشيد
        تو ندانستي و من  همان لحظه به ديوار  سر خم كردم ..
        و باران سخت داشت جاده را ناخنك ميزد...
        سكانس سه :

        دستانت بوي ديگري ميدهد و من بالا ميآورم همه عشقت را  ....
        كوچه خلوت شد و من خودم را يك دل سير در زير باران گريستم ...
        باران داشت حسودي اش مي شد ناله هايم را
        سكانس چهار فلاش بك :
        سالها از آن غروب باراني ميگذرد و من باز به يادت افتادم
         
        باز غروب دارد خفه ام ميكند و باران مرثيه ميخواند بي كسي ام را ...
        اي يار اي يگانه ترين يار ...
        غروب امروز مرا خيس نميكند  ....
        سكانس پنجم :

        اين جا ديگر كوچه نيست با ديوارهاي سالخورده اش كه با هر سرفه فرو ميريزد كمي از خاكش

        اين جا گريستن ممنوع است ... اين را خانم چاق مو فرفري  ميگويد
        هيچ از او خوشم نميايد ...نگاه كنيد باز پيداش شد ...
        خانم چاق : آهاي ديونه بيا وقت آمپولت شده ...
        من از عصبانيت خنده ام ميگيرد و او بيشتر داد ميزند ...ديوانه ديوانه ديوانه
        ام كردي ..و من هي ميخندم
        سكانس ششم :

        دستم را ول كنيد  ديوانه خودتونيد ...
        راستي   اي يار اي يگانه ترين يار به سراغم اگر آمدي دل نگرانم نباش ...
                          
        كوچه همان كوچه هست ...خانه همان خانه ....ديوارها همان ديوار ند
        تنها من كمي مرده ام ....
        dend
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1