ابتدای همه

درود بر مسیحای سپیدسرا..
چقدر حال و هوای اشعارتان با حال و هوای این روزهای من هماهنگه..
جاری و زلال بود.. پاک و بی آلایش
شاد.. سلامت و ثروتمند باشید

درود بزرگوار
به شعر ناب خوش برگشتید
تقدیمی زیبا وسرشار از احساسی را هدیه آوردید
مبارک صاحب اثر باشد

مسیحا جان
زیبا بود
خوشحال شدم شعرت را خواندم
موفق باشید.

سلام و احترام محضر استاد الهیاری عزیز

به به

در سپیدی صبح ، سپیدی زیبا و ناب از شما خواندم

.. من حالا نیستی جاودانه ام ...
هر چه هست تویی. ....

لذت بردم از اثر فاخرتان

زنده باشید به مهر

با ارادت

درود وعرض ادب واحترام خدمت جناب الهیاری ارجمند
بسیار زیبا وعالی واقعا لذت بخش بود
همیشه در پناه حق سلامت وسعادتمند باشید

درود مسیحای عزیز
دلمان برای اشعار دلچسبت تنگ می شود
لذت بردم سپاس🙏🙏🙏

بداهه ای تقدیم شغر زیبای شما تقدیم شاعرواستاد عزیز
نباشد در رهش من، من، من و من من فنا باشد
نه من من مانده و نى دل، به کی گویم که بیزارم
رهاکن این من و من من . سبكباری ، سبكباری
كجا من من توان گفتن!، كه من خود محو دلدارم
رموز عشق و عشاقى نه من دارد نه خود خواهی
نه خود يادم نه من بازی ، که نبود، خوار پندارم

درود بر شما شاعر بااحساس
بسیار زیباست
تقدیمی ارزشمندتان مبارک استاد باشد
سلامت و سرافراز بمانید و بسرائید

درود گرامی
بسیار زیبا سرودید

درود جناب مسیحا بزرگوار
بسیار زیبا بود عالی 🌹👏
پایدار, باشین 🌹👏

🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸

سلام بر مسیحا🌹
عاشقانه‌ای غمناک
آنچنانکه هر عاشقانه‌ی اصیلی باید...

بگو "دوستت دارم"
دروغ
بیشتر به چشمهای تو می‌آید
من با همین دروغهای شیرینت
فرهاد بوده‌ام عمری...
(م. فریاد)

خوشحالم که هستی🌹
دریای دلت آرام🌹

"تا رسیدم کفشهایم رفته بود
جاده بعد از رد پایم رفته بود
من که در آغاز خود بودم ولی
یک نفر تا انتهایم رفته بود '
درود بر شما استاد
همیشه زیباست رد قلمتان
تقدیمیتان مبارک استاد
موید باشید وتندرست

درودها استاد مسیحای گرانقدرم

خدارا شکر که امدید

مبارک استاد وحیدی باشد این جاودانه ی دلنشین


کاش غزلی تازه هم بگویید مدتهاست چشم براهیم استادم

نمیدانم باران مرد را ساخت یا مرد بود که باران آمد
ولی میدونم که اگر مثل قصه ها آن مرد در باران می‌آمد حالا هم شهرمون باران داشت و هم مرد
مسیحای دوست داشتنی شعر زیبایت نهایت بود

سلام مسیحای جانم
چقدر خوشحالم از این هدیه‌ی ارشمند و الماس‌گون شما
و چقدر زیبا شناسی معنایی و شکلی درین شعر باز هم متفاوت و زیبای مسیحایی موج می‌زند.
متشکرم.


این جاده‌ها به جایـــــی نمی رسند
این سینه‌ها، لب چاهی نمی‌رسند
ایـــن آبـــــــ روی جلبــــکان بــــرکــــه‌هـــا
با لـرزشی، گاهی لب آبـی نمی‌رسند
جان‌ها به قـول عشـق، حضرت دریغ
در انتهــــای دره، بـــه راهــی نمی‌رسند
کوهیم و دره‌هـای عمیقی میان ماست
کــوه‌‌های بی عبـور به جایی نمی‌رسند
دنیـا عــوض شـد و یـاری، عــوض نشد
دل‌های آهنی به دیدن ماهی نمی‌رسند
نیست بـاد قـدم‌ لنگ و چشم تنگ من
پاهای چـوبیم، به راه درازی نمی‌رسند

ناتمام با کمی ویرایش

وحیدی...
مرداد ۱۳۹۶
☆☆☆

درودتان شاعر گرامی
-🌹
--🌹
---🌹
-----🌹
-------🌹
--------🌹
---------🌹
-----------🌹
-------------🌹