لایق
هرجا نه به هر باده و هر جام شرابی
هرکس نتواند می و مستی و خرابی
هرگز نشود آینه آن صورت زیبا
تا سیرت زشتی شده بر پشت نقابی
هرعاشقِ خونین دلِ گلگون رخِ شیدا
کی می شودش لایق معشوقه به خوابی
کی ره ببرد بر سرو بر اوج کرامت
گندیده زبابی به پر وبال عقابی
هردانۀ خاری که رود روضۀ رضوان
کی گل ثمرش در بر گل بوی و گلابی
ریزی شکرو شهد و عسل بر خاک زقوم
شیرین نخوری میوۀ تلخش به ثوابی
روید چمن و سرو گل یاس وبنفشه
کی برنمک و شورۀ هر جای سرابی
آن رهرو سالک که گهی تند و گهی کند
پیموده رهش، کی ببرد راه صوابی
آن کس که شود عاشق نور رخ شمعی
لایق نبود تا برسد بر آفتابی
آن پیر کجا طی کندش راه جوانی
هرچند که مویش به قلم کرده خضابی
چندی بنشسته به سریر پادشاهی
ناکس نشود کس چوبه سر تاج شهابی
غمخوار نباشی توزهراوج نشینی
چون قعر به دریا گهرورو چو حبابی
حق داده به حکمت همه را ظرف و مقامی
فردا به قیامت به همین کرده حسابی
کی اصل و نصب گم شودش در طی دوران
آخر به تجلی، نبرد ره به حجابی